یه چشم همیشه باید توش اشک باشه وگرنه میسوزه
یه دل همیشه باید توش غم باشه وگرنه میشکنه
یه لب همیشه باید روش خنده باشه وگرنه زود پیر میشه
یه کبوتر همیشه باید عشق پرواز داشته باشه وگرنه اسیر میشه
یه صورت همیشه باید شاد باشه وگرنه به دل هیچ ﮐس نمی چسبه
یه دیوار همیشه باید به یه تیر تکیه کنه وگرنه میریزه
یه قلب پاک همیشه باید به یه نفر ایمان داشته باشه وگرنه فاسد میشه..
یه جاده همیشه باید انتها داشته باشه وگرنه مثل یه کلاف سر در گم میشه
یه قناری باید به خوش آوازیش ایمان داشته باشه وگرنه ساکت میشه..
می پرسی تو را دوست دارم؟
حتی اگر بخواهم پاسخ دهم نمی توانم
مگر می شود با کلمات ، احساس دستها را بیان کرد؟
می پرسی تو را دوست دارم ؟
مگر واقعا" پاسخ این سوال را نمی دانی ؟
مگر خاموشی من ، راز دلم را به تو نمی گوید ؟
مگر آه سوزان از سر نهان خبر نمی دهد ؟
راستی آیا شکوه آمیخته به بیم و امید ،
که من هر لحظه هم می خواهم به زبان آورم و هم سعی می کنم
که از دل بر لبم نرسد ، راز پنهان مرا به تو نمی گوید ؟
من !
چطور نمی بینی که سراپای من از عشق به تو حکایت می کند ؟
همه ذرات وجود من با تو حدیث عشق می گویند ،
بجز زبانم که خاموش است
برام نوشت:
میخواهم
در باختن در بردن
در زیستن در مردن
شانه به شانه هایت بیایم
در فصل های سرد
پایم را بر گودی جاپایت بر مخمل برفها بگذارم
و با حضور بهار
از مزرعه سبز دستانت برویم
میخواهم مینیاتور شریف خنده هایت
در هجوم بالغ گفته هایت
ثانیه شمار روزهای با تو بودن باشد
و برگ برگ این تقویم با تو به آخر رسد…
نوشتم :
کاش دوست داشتن و عشق برای رسیدن به هم کافی بود !!! ولی ...
نوشت :
من(خط فاصله) تو...نه!شاید این تفریق است بین ما
حالا که هر چه بیشتر پیش میرویم به صفر ...
نزدیکتر میشویم !!!
نوشتم :
اگر این (خط فاصله) است بین ما !
بهتر که به صفر نزدیکتر شود...
و اگر تفریق است ٬ که حاصل تفریق من و تو صفر است...
به دقت گوش کن...
اینجا همه چیز بیصداست
زمان پیوسته در حال گذر است
آیا تابه حال کسی پرسیده چرا اینقدر ساکت و آرام میگذرد؟
به خودت سخت نگیر پاسخ این سوال ساده ست...
عشق همچون آواره ای سرگردان و بی هدف در شهر پرسه میزند
تا شاید در آخرین لحظات کلید خوشبختی را به چشمانی پاک و معصوم هدیه کند!!!
آری دیگر عاشقی نیست تا از برکت لحظات شیرین دوست داشتن ٬ گذر زمان را حس نکند
باورش برایت سخت است... نه؟
این روزها بازار تهی خرید و فروش عشق پر رونق است
راستی اگر میخواهی نشان عاشقی را پیدا کنی...
آن را فقط در نگاه خسته پدر بزرگ و مادر بزرگ جستجو کن !!
جایی که سالهاست حرص و طمع دفن شده...
چه زیبا که در خانه شان آرامشی پر رمز و راز حکمفرماست
سکوت فریاد دل من است...
فقط تو باورش کن!!؟
نمی دونم تو رو نفرین کنم یا اینکه نه!
نمی دونم تو حل مشکلی یا مشکلم!
با تو عاشقانه بودم پس چرا
حسرت یه روز عشق موند تو دلم
با تو شبنامه بودم نه یک غزل
با تو رودخونه بودم نه یک قنات
یه روزی من و تو بودیم و حالا
من و تنهایی و یک عمر خاطرات
تو رفتی و سهم ما سفر شد
دل آروم ما دربدر شد...
ندونستم چرا مرغ عشقم
توی عاشقی بی بال و پر شد
توی این غربت پر هول و هراس
دارم عین ماهیا جون می کنم
خسته ام از تظاهر به سادگی
جای دندون هزار گرگ رو تنم!
نه کسی می دونه که من چی می خوام
نه خودم دونستم عیب کار کجاست
تا به هر کی می گی عاشقی چیه،
می گه بگذر عاشقی تو قصه هاست!!!
تو رفتی و سهم ما سفر شد
دل آروم ما دربدر شد...
ندونستم چرا مرغ عشقم
توی عاشقی بی بال و پر شد
نمی دونم...!!!
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
این ترانه یکی از شاهکارهای "احمد کایا" خواننده ترکیه س که واقعا عاشقشم
بیش از این دیگه نمی تونم باهات بمونم Artık seninle duramamمیدونی که، من هیچ وقت گریه نمی کنم Ben ağlayamam bilirsin
سرم و پائین میندازم و می رم Yüzümü döker giderimاز سگ ها و پرنده ام Köpeklerimden kuşumdan
از خواسته هام دل میکنم و می رم Yavrumdan cayar giderim
هر چیزی که ازت گرفته بودم Senden aldığım ne varsa
میزارم سر جاش و می رم Yerine koyar giderim
خودم و واست لوس نمی کنم Ezdirmem sana kendimi
دلم و داغون میکنم و میرم Gövdemi yakar giderim
نفرینت نمی کنم، نترس Beddua etmem üzülm
همه چیز و بخاطر میسپارم و میرم