سوگند عشق

به نام آنکه اگر حکم کند همه ی ما محکومیم

سوگند عشق

به نام آنکه اگر حکم کند همه ی ما محکومیم

بابا یاد نداد.....

بابا اب داد

بابا نان داد

اما بابا یاد نداد

وقتی دل بستم چه کنم

وقتی عاشق شدم

چگونه جلو بروم

بابا یاد نداد

برای عشق باید از خود بگذرم

بابا نگفت

سکوت لحظه ها را بشکنم

بابام گفت روزی رسد که عاشق شوی

اما نداستم که این عشق چیست

ندانستم برای عشق باید از خودم

از هر چه دارم باید بگذرم

بابا نگفت اشک های عاشق را

اشک های که شب ها می ریزد

اشک هایی که بدون دلیل می ریزد

بابا نگفت غم های دوری را

بی خود شدن زوری را

بابا چرا نگفت؟؟؟

 

 

گریه کنم یا نکنم

حرف بزنم یا نزنم

من از هوای عشق تو ، دل بکنم یا نکنم

با این سوال بی‌ جواب ، پناه به آینه می برم

خیره به تصویر خودم ، می پرسم از کی‌ بگذرم

یه سوی این قصه تویی‌

یه سوی این قصه منم

بسته به هم وجود ما

تو بشکنی ، من می شکنم
نه از تو می ‌شه دل برید

نه با تو می ‌شه دل سپرد

نه عاشق تو می ‌شه موند

نه فارغ از تو می ‌شه موند

هجوم بن بست رو ببین ، هم پشت سر ، هم رو به رو

راه سفر با تو کجاست

من از تو می پرسم بگو


بن بست این عشق رو ببین ، هم پشت سر ، هم رو به رو

راه سفر با تو کجاست

من از تو می پرسم بگو

تو بال بسته ی منی‌

من ، ترس پرواز تو ام

برای آزادی عشق از این قفس من چه کنم

 

 

وجود من تو بودی

تنها کسم تو بودی

برای اخرین بار تو پیش من نموندی

بدجوری دلو سوزوندی

من چه دلی شکستم

اینجور دلو شکستی

دوست دارم عزیزم

تنهام نذار تو قربت

با عشق وبا عطوفت


http://sites.google.com/site/ieakk66/13.jpg


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد