دوست ندارم|پایان عشق|بدرودصدیقه من

❤ღعشق یکطرفهღ❤ آرام بگیــــــر دلـــــم...او بی تـــو آرام استـــــ ـ ـ

دل نوشته های جدید خسته – پیام کوتاه نا امیدی و دل بریدن

 

شب هایم بروز شده اند
دردهایم آنلاین . . .
به مغزم کلیک که می کنم
بالا نمی آید !
.
.
.

می خواهم نباشم
کاش سرم را بردارم و برای یک هفته
در گنجه ای بگذارم
و قفل کنم!
در تاریکی یک گنجه خالی
و روی شانه هایم،
در جای خالی سرم
چناری بکارم
و برای یک هفته،
در سایه اش آرام بگیرم…!
.

.
.

ﮔـﺎﻫـی ﺍﻳـﻨـﮑـﻪ ﺻـﺒـﺢ ﻫـﺎ …
ﺩﻟـﺖ ﻧـﻤـﻲ ﺧـﻮﺍﺩ ﺑـﻴـﺪﺍﺭ ﺑـﺸـﻲ ..
ﻫـﻤـﻴـﺸـﻪ ﻧـﺸـﻮﻧـﻪ ی ﺗـﻨـﺒـﻠـی ﻧـﻴـﺴـﺖ !
خسته ﺍی ﺍﺯ ﺯﻧـﺪﮔـی …!
ﻧـﻤـی ﺧـﻮﺍی ﻗـﺒـﻮﻝ ﮐـﻨـی ﮐـﻪ ﻳـﮏ ﺭﻭﺯِ ﺩﻳـﮕـﻪ
ﺷـﺮﻭﻉ ﺷـﺪﻩ …
.
.
.
در زندگی من اتفاقهایی همیشه می افتند حتی وقتی دستشان را میگیرم
دلت برای من نسوزد ؛
من عادت کرده ام که همیشه دستی چوب لای چرخ آرزوهایم بگذارد . . .
.
.

.
دل استــ دیگر خسته میشود …
بی حوصله میشــود …
از روزگار از آدمـــــــها از خــودشـــــ
از این قابــها , از اثباتــ , از تـــــوضیــح
از کلماتــــی که رابـــطه ها را به گند میکشـــد
.
.

.
آخرین بار ڪه من از تهِ دل خندیدم
علتش پـول نبود
انعڪاسِ جُوڪ هر روز نبود
علتش، چهره‌یِ ژولیده‌یِ یڪ دلقڪ,
یا زمین خوردن یڪ ڪور نبود …
من بهِ � من � خندیدم !
ڪه چو یڪ دلقڪ ِگیج
نقش یڪ خنده به صورت دارم و دلم میـــگرید …!
.


.
.
نمیدانم چه کسی دست اتفاق های خوب زندگی ام را گرفته است ،
که دیگر نمی افتد . . !
.
.
.
این روزها ، تلخم

دست برداشته‌ام از توجهِ بی‌ وقفه به حضور آدم ها
پرهیز می‌‌کنم از ثبتِ
وجود‌هایی‌ که ماندگاری ندارند…
این روزها ، تلخ تر از همیشه
از همه ی آدم‌ها بریده ام !
.
.

.
گذاشتــم به دارم بکشنــد . . .
بــی گنــاه بـــودم اما ،

حوصلـــه اثبـــاتش را نـــداشتم . . !
.

.
.

لعنت به این روزها !
این روزها که اسم دارند ، شماره دارند ، تعطیلی دارند ،
هفته و ماه و سال دارند ،
اما افسوس که روح ندارند …

.
.
.

ــــخــستــہ امـ …
از صبورے خــستـــہ ام …
از فــَریــــادهایے که در گـــلویـــم خفـہ مانـد …
از اشـــــــک هایــی که قـاه قـاه خنــــده شـב …
و از حــــرف هایے که زنـــده بہ گـــور گــَشت در گــورستاטּِ دلـــــم
آســــاטּ نیست در پــَس خـــنـده هاے مصــنوعے گریــہ هاے دلت را ،
در بــی پنـــاهیت در پشت هـــــزاراטּ دروغ پنهـــاטּ کنے …
ایــــטּ روزهــا معنے را از زنـدگـــے حذف کــرבه امـ …
برایـــم فرق نمــےکــُنـد روزهایـــم را چگونــہ قربانـے کنمـ
.
.
.
کاش زندگی من هم مثل دوست داشتنهای تو کوتاه بود . . .
.
.
.

وقتی نمیدونی تو دلت چی میگذره !
وقتی نمیدونی از این دنیای لعنتی چی میخوای!
وقتی قبل از اینکه چیزی رو بخوای اون چیز نابود میشه !
وقتی همهــــــــــــــــــــ باهات قهرند!
وقتی نفـــــــــــــــــــــــــــــــرین شده ای !
چه دلیلی داره که آرزوییــــــــــــــــــــــــ داشته باشی؟
چه دلیلی داره چیزی رو دوستــــــــــــــ داشته باشی ؟
چه دلیلی داره به زندگیــــــــــــــــ ادامه بدی؟
.

.
.

سخت است اتفاقی را انتظار بکشی که خودت هم بدانی در راه نیست !
.

.
.
خوابهایم گاهی زیباتر از زندگیم می شوند
کاش گاهی برای همیشه خواب می ماندم  . . .
.
.
.

خسته اونــے نیســتــ ڪہ خـوابــیــده ‬
اونـــیـــه ڪہ نـمـیـتـونـه بـخــوابــه . . .!
.
.

.
زنـدگــی انـگــار
تـمــام ِ صـبــرش را بـخـشـیـده اسـت بـه مـن !!
هـرچــه مـن صـبــوری میکـنـم او بــا بـی صـبـری ِ تـمــام
هـول میزنــد
بـــرای ضـربــه بـعــد … !
کـمـی خـسـتــگـی در کــن ، لـعـنـتـــی …
خـیــالـت راحـت !!….
خـسـتـگــی ِ مــن
بـه ایـن زودی هــا دَر نـمـی شـود …

.
.
.
دیگر حوصله ای نمانده است!
راستی ، مگر حوصله هم جزء آن چیزهایی بود
که تو آورده بودی که موقع رفتنت همه اش را بردی ؟!
.
.
.

کتاب سرنوشت برای هر کسی چیزی نوشت
نوبت به ما که رسید قلم افتاد…
دیگر هیچ ننوشت خط تیره گذاشت و گفت: تو باش اسیر سرنوشت…
.
.

.
کم سرمایه ای نیست؛
داشتن آدمهایی که حالت رابپرسند!
ولی…
از آن بهتر داشتن آدمهاییست،
که وقتی حالت را میپرسند؛
بتوانی بگویی:
خوب نیستم…!
.

.
.

به آیینه نگاه میکنم …
لبخند میزنم …
لبخند نمیزند …
.

.
.

خدا را چه دیدی شاید دوام آوردم !
هر تمام شدنی که مرگ نیست !؟
گاهی میتوان کنارِ یک پنجره سیگار به دست و منتظر “پوسید” …
.
.
.

گاهی خوب است آدم بداند وقتش رسیده “دست بکشد” و “رها کند”
و قبول کند که جنگیدن بس است …
گاهی باید بگذاری سرنوشت بیاید ،
روزگار خودی نشان بدهد و همه چی دست به دست هم دهد
تا اوضاع رقم بخورد و تو ساکت و سرد تنها ورق بخوری . . .
.
.
.
دیگر هیچ چیز “شیرین” نیست
جز خوردن یک قهوه “تلخ” با تــــو . . .
.

.
.

چند وقتیست همه دلگیرند از من…
دلیل میخواهند
مدرک میخواهند برای غمگین بودنم
برای ناامید بودنم
برای تلخ شدنم
نگران نباشید من نه غمگینم
نه ناامید نه تلخ
فقط مدتیست به دنبالشان میگردم
مدتیست گم شده اند
صبرم، تحملم، امید هایم، انگیزه ام…
نمیدانم کدام صفحه ی قصه ی سر گذشتم را جا گذاشتمشان !

 

اس ام اس کلافه و خسته شدن – جملات ناامید بودن

 

گل گرفته ام تا اطلاع ثانوی در قلبم را ، لطفا نگوید کسی “دوستم داشته باش”
این یک قلم جنس را نداریم … تمام شد … من تعطیلم !
.

.
.

پـــایــیـــز اســـتـــ ؛
انـــار نیــســتــم کــه بــرســم بــه دســـتــهــای تـــو
بــرگـــم…
پــر از اضـــطـــرابــ افـــتـــادنــــم
.
.
.

نـــه نمیــــدانــــی!
هیـــــچ کـــس نمـی دانــــد
پشتــــــــ ایـن چهــــره ی آرام،
در دلــــــــــم چــه مـی گـذرد!
نـــه نمیــــدانــــی!
هیـــــچ کـــس نمـی دانــــد
ایـــن آرامــش ظــاهــر و ایــن دل نــا آرام
چقــــدر خستـــــــه ام میـــکنــد…!
.

.
.

چقدر غریب !
هیچکس انگار هوای هیچکس را نمیکند!
یخ کرده زمین از بی هوایی …
.

.
.

هر روز میمیرم
هر روز میشکنم
هر روز میگریم
هر روز میـ …
روزها تکراریست یا افعال من ؟!
خسته ام از این میـ … ها…

.
.
.

زندگیمون شده سریال
امروز خودشو میبینیم فردا تکرارشو !
.

.
.
هنوز منتظرم
وسط یک شب بارانی
که از شدت تب عرق کرده ام
بیدارم کنی و
بگویی
چیزی نیست
خواب می دیدی…
.


.
.
دلم هوای خودم را کرده است
ایــن روزهـــا
بیشــتر از هــر زمــانی
دوسـت دارم خــودم باشــم !!
دیگــر نـه حــرص بدســت آوردن را دارم
و نه هـــراس از دســت دادن را ..
هرکـــس مـــرا میـــخواهد بـخـــاطــر خــودم بخواهــد
دلــم هـــوای خـــودم را کـــرده اســت ..
همین…
.
.

.
دلـَم یـک تـَصـادُف جـدی می خواهـد!
پُـر سـر و صـدا،
آمبـولانـس ها سـَراسیـمه شـوند و
کــار اَز کــار بـــَــگـذَرَد…!
.
.
.

همیشه هم قافیه بوده اند، “ســ ـ ـیب” و “فریـ ـ ـب”!
همانند سیبی که آدم و حوا را فریب داد و حالـــا هم با هم میگوییم
“سیــــــــ ــب”
و دوربین های عکاسی را فریب میدهیمـــ
تا پنهان کنیم اندوهمان را پشت این لبخند مصنوعی…
.
.
.

تنها نشسته ام و چای مینوشم و بغض میکنم
هیچکس مرا به یاد نمی آورد
این همه آدم روی کهکشان به این بزرگی
و من حتی آرزوی یک نفر هم نبودم . . .

.
.

.
خدایا مرا چه طعمی آفریدی
که همه از من زود سیر میشوند . . .
.

.
.
ڪـا ش میشـد
خودمو یـﮧ جایی جا بذارم
و
برگـردم ببینم…
دیگه نیستم
.
.
.

پروانه ی من در تاری افتاده است که؛
عنکبوتش “سیر” است؛
نه می تواند پرواز کند؛
نه می میرد …!
.
.
.

خــــدایــا یــه بُــــر بــه ایــن زنــدگیــمون بــزن
شایــد دو تــا حکــم افتــاد دستمــون
که هــر نامــــردی آســش رو بــه رخ مــا نکــشــه

.
.
.

خَـــــــــــسته ام
ولـــــــــــــــی هَــــــــــنوز
بــــــوی دوســــــــــتت دارم میـــــــــدهم …
.

.
.
خدایا
گله نمیکنم…
ولی کاسه ام را اینقدر خالی دیده ای
که هر چه خواسته ام را
در کاسه ام میگذاری!
.
.
.

باید کسی را پیدا کنم که دوستم داشته باشد ،
آنقدر که یکی از این شب های لعنتی آغوشش را برای من و یک دنیا خستگیم بگشاید ؛
هیچ نگوید و هیچ نپرسد فقط مرا در آغوش بگیرد
بعد همانجا بمیرم تا نبینم روزهای آینده را …
روزی که دروغ میگوید ،
روزی که دیگر دوستم ندارد ،
روزهایی که دیگر مرا در آغوش نمی گیرد
و روزی که عاشق دیگری می شود
.
.
.

گآهی دِلــَت نــِمیخوآهــَد . . .
دیــروز رآ بِه یآد بــیآوَری . . .
اَنگــیزه ای بــَرایِ فــَردآ هـَم نــَدآری . . .!!
وَ حآل هــَم کِه . . .
گآهی فــَقــَط دِلــَت میخوآهــَد . . .
زآنوهایــَت را تــَنگ دَر آغوش بــِگیری . . .
وَ گوشــِه ای اَز گوشــِه تــَرین گوشـِه ای کِه می شــِنآسی . . .
گریـــه کنی . . .
.
.
.

تمام آرزوی امشب من ، ندیدن فرداست …
.
.
.

حس آن ته سیگار مچاله
حس آن شاخه شکسته روی زمین
حس بیمار در کما رفته
حس آن بره که گرگ نشسته برایش به کمین
حس تنهایی و رخوت
حس جان دادن تو خلوت
حس مرگ دارم امشب !
.
.
.

این روزها پارو را رها کرده ام و دراز شده ام کف قایقی معلق که به هیچ کجا نمی رود !
.
.
.

می خندم!
دیگر تب هم ندارم
داغ هم نیستم
دیگر به یاد تو هم نیستم
سرد شده ام
سرد سرد
نمی دانم
شاید…
شاید دق کرده ام!
کسی چه می داند…
.
.

.
لحظاتی هست که هیچ چیز این زندگی قانعت نمی کند
و فقط و فقط نیاز به اندکی مردن داری !

.
.

.
حس رنگ زرد چراغ
راهنمایی رانندگی رو دارم که هیچکی بهش “تـــــوجـــــهنمیکنه !
.

.
.
دلگیرم
از دنیآ و روزگآرش
از بی کسی هآ و سکوت هآ!
این منم که اینگونه خسته ام
منی که همیشه خوب بودم و خندآن
منی که خنده هآیم مثآلی بود به مثآل ضرب المثل!
نمی توآنی بفهمی و البته عجیب هم نیست برآیم!
چون “تـو”، “من” نیستی!
پس لطفا قضآوتم نکن…
.
.

.
حس پرنده ای رو دارم که از قفس آزاد شده اما پرواز از یادش رفته !

.
.
.

خدایا خسته ام!
از غریبــه بــودن بیــن ِ این آدمـ ها
از بـے کسـے
از ایـــن کـه از جنـس ِ آدمـ های اطرافــم نیستــم
از اینکه همه تا میفهمــن از خودشــون نیستــم
رفتارشــون باهامـ عوض میشـه
خدایــا!
تو بـا مــن باش..
.

.
.

برای سفر به گذشته نیازی به ماشین زمان ندارم …
منِ خسته با یک نخ سیگار و چند پک عمیق ، هر روز به گذشته سفر میکنم !
.
.

.
چگونه استـــ حال من…
با غمـــ ها می سازمــــ…
باکنایه ها می سوزمــــــــــ…
به آدم هایی که مرا شکستند لبخند می زنمـــــــــ…
لبخندی تـــلخـــــــ….

خــــــــــداونــــــــــــــــــــدا…
می شود بگویی کجای این دنیـــــــــــــا جای من استــــــــ…
از تــــــــــــــو و دنـــیایی که آفـــــــــــریدی
فقط در اعماق زمینـــــ اندازه یه قـــــــبر
فقط یک قبـــــــــــــــر…
در دور تـــــــــــرین نقطه جــــــهانــــ می خــــــــــــواهمـــــــــ
خــــــــدایـــــا خــــــسته ام خــــــستهـــــــ…

 

جمله های خسته نوشته های دپرس اس ام اس بریدن

 

مــــــرا کــه هیــچ مقصـــدی بــه نامـــــم ..
و هیــــچ چشمــــی در انتظــــارمـ نیسـت را ! ببخشیـد !
کــه بـا بـودنـــمـ تـــــرافیـک کــــــرده امـ !!
.
.
.

خدایــــــــــــــــــا …
به حد کافی خیال بافتم …
و تنم کردم …
یه کم واقعیت شیرین …
لطفا …

.
.
.

تقــویمِ امـسال هـــم..
بـا تقـــویــمِ پــارسال..
هیـــچ فــرقـی نمیـــکند..
وقتـی..
زنـــدگی..
تــا اطّـلاعِ ثــانــوی ..
تعــطــــــیل اسـت !
.
.
.

بالاتر از سیاهی هم “رنگ” هست …
مثل رنگ این روزهای من !

.
.

.
هــر کــس از ایــن دنـیــا چـیـزی بـرمـیـدارد …
من امـا فـقـطـ ؛
دسـتـــ بــرمــیــدارمــ !

.

.
.

این روزها تلخ می گذرد ، دستم می لرزد از توصیفش
همین بس که :
نفس کشیدنم در این مرگِ تدریجی، مثل خودکشی است
با تیغِ کُند
.

.
.

صندوق صدقات نیست دل من
که گاهی سکه ای محبت در آن بیاندازی
و پیش خدای دلت فخر بفروشی که مستحقی را شاد کرده ای . . .
.

.
.

خدایا فکر کنم سرنوشت منو وسط میدون شهر نوشتی ؛
بس که هرکی به من رسید منو دور زد …
.

.
.
این روز ها از کنار من که میگذری احتیاط کن
هزاران کارگر در من مشغول کارند
روحیه ام در دست تعویض است!
.

.
.
مثل سیگار نصفه افتادم
در جهانی که پمپ بنزین بود…
.

.
.
چـــایــت را بــــنوش ..
نگــــرانِ فـــــردا نــــــباش !
از گنــــدمـــزارِ مـن و تــــو ..
کـــاهــی مــی مــانـــد !
بـــــــرایِ بـــــادهــــا !
.
.
.

لج میکنم . . .
بد اخلاق میشم !
نه چیزی میبینم ،
نه چیزی میشنوم ،
نه چیزی میگم !
دست خودم که نیست
تو که نباشی ، زندگی باید به کامِ من تلخ بشه . . . !
.

.
.

نمـــــیـدانــــی ،
چه دردی دارد !
وقـــتـی ..
حــــالـم ..
در واژه هــا هــم نــمی گنــــجــد …!
.
.
.

آن روزها که با او بودن برایم آرزو بود “تمام شد”!
امروز با او بودن یا نبودن فرقی ندارد!

.
.
.
بــاران ..
فـــقط ..
همین جایی از قصّه ،
که من ایستاده ام می بـــارد !
دو قدم این طرف تر ..
دو قدم آن طــرف تر ..
همیشه آفــتـاب است !
.
.
.

یــک روزی ..
بـه هـــر دلـــیلی ..
اگــر از تــه ِ قــلب ِتـــان خــندیــدیــد ..
لطـــفـا”،
بـــرای ِ من هـــم تـــعریــف کنـــید !
.

.
.
هــر کس ..
یـا شب میمیـــرد ،
یــــا روز ..
مـــن ؛
شبـانــه روز !
.
.

.
وقـتـی ..
خــواب ..
بــــرایِ فــــرار از “بیــــداری” بـــاشـد !
تمــــــام شـــده ای !
.
.
.

تمام تنم میلرزد…
از زخمهایی که خورده ام..!!
من از دست رفته ام…شکسـ ــ ـ ـته ام

می فهمی؟؟
به انتهای بودنم رسیده ام
اما…!
اشــــــک نمیریزم
پنهان شده ام پشت
لبخـــندی که درد میــــکند
.
.

.
این روز ها خیلی ها زندگی نمی کنند !
فقط ادامه می دهند !
.

.
.
امروز کسی از من پرسید چند سال داری
گفتم روزهای تکراری زندگیم را که خط بزنم
کودکی چند ساله ام . . .
.
.
.

اگر گریــه نمیکنـــم فکــر نکن از سنگـــــم !
مــن مـــــرد هستم …
تنهـاییــ قـدم زدنم از گریـه کردنـ دردنـاکــــ تـــر استـــ
.

.
.

من ؛
از این منـی ،
که هر لحظه دلتنگِ توست …
مُتنفـــــــــرم !
.

.
.

بَهاے ِ با تو بودَنـ بس ناجوانمردانه
سَنگیـــن استــ…
درآمَدِ روحـ ِ من ناچیز تر از اینهاستـ…
.

.
.
بــه ایــن فـکــر مـیـکـنم
لالایـــی هــای ِ مـــادرم
زیــر ِ کــدام بـالشتکــ ِ کـودکــی هــایـم جــا مانــده؟
شـایـد هــنـوز بـشـود آســوده خــوابـیـد…
.

.
.
امــروز
دلــم تنگ دیــروزی است
که میگفتــی :
“فردایــت را می ســـازم …”
.
.
.

معنی ماندن ِ بی عزت چیست؟
قبل از آنکه آبروریزی شود
خدایا، خودت تمامش کن…
.

.
.
گاهی وقت ها آنقدر از زندگی خسته می شوم که دلم می خواهد قبل از خواب،
ساعت را روی ” هیچوقت ” کوک کنم . . .

.
.

.
خسته ام مثل درخت سروی که سال ها در برابر طوفان ایستاد
و روزی که به نسیمی دل داد ، شکست …
.
.

.
دلم کمى هوا میخواهد اما در سرنگ !
از زندگى 
خسته ام …
.
.

.
آسانسوری شده ام
تنها
در برجی متروک
که سال هاست
بهانه ای برای اوج گرفتن
نداشته است
به خانه ام بیا
خسته ام
از این همه ایستادگی
.
.
.

شاید قانون دنیا همین باشد،
من صاحب آرزویی باشم که شیرینی تعبیرش از آن دیگریست …

.
.

از یه جایی به بعد دیگه بزرگ نمیشی ، پیر میشی
از یه جایی به بعد دیگه خسته نمیشی ، می بُری
.


این روزها شبیه جودی ابوت شده ام !
برای بابا لنگ درازی می نویسم که این روزها دیگر خودم هم نمیشناسمش . . . !
.
.
.

از یه جایی به بعد هم دیگه تکراری نیستی ، زیادی‌ هستی . . .
.
.

.
از من نرنــــــــــج…
نه مغــــــرورم نه بی احســـــاس…
فقط خســــته ام…
خســـــــــته از اعتــــــمادی بیــــجا!
برای هـــــــــمین قفــــــــــــلی محــــــــــــــکم بر دل زده ام!
.
.
.

یه وقتایی دلت میخواد
یکی از پشت سر چشماتو بگیره و ازت بپرسه :
اگه گفتی من کی ام ؟
تو هم دستاشو بگیری و بگی:
هر کی هستی فقط بمون…
.
.

.
گاهی دلم برای خودم تنگ میشود
گاهی دلم برای باورهای گذشته ام تنگ میشود
گاهی دلم برای پاکی های کودکانه ی قلبم میگیرد
گاهی آرزو میکنم ای کاش دلی نبود تا تنگ شود
تا خسته شود
تا بشکند …
.
.

.
دلتنگم نه برای کسی از بی کسی …
خسته ام نه از تکاپو از در به دری …
نه دوستی ، نه یادی ، نه خاطره ی شیرینی !
تنهایم تنهاتر از آن سنگ کنار جاده اما مشتاقم ،
مشتاق دیدار آنکس که صادقانه یادم کند 

 

اس ام اس های جدید خسته و دپرس

 

 

انتظار دارند برقصـــم ،
در دنیایـــی که هیچ آهنگــی از آن ،
مــرا تحریــــک نمیکتد . . .
.

.
.
سخت است در خوش گذرانی هایت هم افکارت آزارت دهند،
و طعم زهر مار به خود بگیرد لحظات شادت . . .
.
.
.

این روزهــــایم به تظاهر می گذرد …
تظاهر به بی تفاوتی
تظاهر به بی خیـــــالی
به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست …
.
.
.

من خیلی وقته کارت قرمزمو گرفتم …
فقط دارم آروم آروم زمینو ترک میکنم واسه وقت کشی !
.
.
.

یه وقتا اینقد آدم زندگی ایش غمناک میشه
که دوس داره یکی یوهو بگه…کاااااات…عالی بود عالی…
خسته نباشین بچه ها…واسه امروز بسه!
.

.
.
آدم ها منتظرند جهتی را اشتباه بروی،
آن وقت است که آوار میشوند رویت،
و فراموش می کنند تمام مهربانی هایت را . . .
.
.
.

کاش میتوانستم خاموش شوم
فنا شوم
محو شوم
من از این روزگار خسته شده ام
از این لحظه هایی که حال مرا نمی فهمند و کند می گذرند بیزارم
من از تمام شایدها و بایدها متنفرم . . .
.
.
.

این روزهــا آدم ها ،
از هیچ دری برای بستن به روی یکدیگر دریغ نمی کنند . . .
.
.

.
از من فاصله بگیر…
هر بار که به من نزدیک میشوی…
باور میکنم هنوز میتوان زندگی را دوست داشت
از من فاصله بگیر…
خسته ام از امید های کوتاه…
از زندگی در خیال…
.
.
.

دیگر از این شهر…
میخواهم سفر کنم…
چمدانم را بسته ام…
اگر خدا بخواهد امروز میروم…
نشسته ام منتظر قطار…
اما نه در ایستگاه…
روی ریل قطار …
.

.
.

این آینده کدام بود که بهترین روزهای عمر را حرامِ دیدارش کردم …
.
.
.

می توانی آنقدر خسته باشی
که خواب را
که کابوس را
حتی مرگ را، پس بزنی؟
جهان جوابم کرده است …
.
.

.
عقربه های ساعت خسته از تکرار
اما مرگ است خاموشی این تکرار

.
.
.

اگه خیلی مهربان شود ورق میزند،
ولی اکثر اوقات آدم رو مچاله میکند روزگار …
.

.
.

صفحه های تقویم مرا یاد گذر زمان می اندازند !
نمیدانم ، پس کی زندگی شروع می شود . . ؟
.

.
.

رنگ آرزوهایم این روزها خیلی پریده
تو اگر دستت به آسمانش رسید
چند تکه ابر نقاشی کن
تا دل من به ابرها خوش باشد… !

.
.
.

دلـــــــم مـــــی خــــــواهـــــــد
زنــــــدگــــی ام را موقـــتــــــــ بــدهـــــــم دســــتـــــ یــــک آدم دیــــگــر
بـگــــــــویــــم تــــو بــــازی کـــــن تــا مـــن برگـــردم
نــســــوزیـــهـا..؟!
.

.
.
عجـــــــــیب است …
یــــک جای کــار اشکال دارد ،
نه به پدرم رفته ام ؛ نه به مادرم !
مــــــــن بر باد رفته ام … !
.

.
.
بعضی وقتا مجبوری تو فضای بغضت بخندی

دلت بگیره ولی دلگیری نکنی
شاکی بشی ولی شکایت نکنی
گریه کنی اما نذاری اشکات پیدا شن . . .
خیلی چیزارو ببینی ولی ندیدش بگیری
خیلی حرفارو بشنوی ولی نشنیده بگیری !
خیلی ها دلتو بشکنن و تو فقط سکوت کنی . .
.

.
.

دیگر حالی نمی ماند وقتی گذشته ات با آینده تبانی کرده باشد …
.
.
.

روحم میخواهد برود یک گوشه بنشیند ،
پشتش را بکند به دنیا ،
پاهایش را بغل کند و بلند بگوید :
من دیگر بازی نمیکنم . . .

.

.
.
زندگی !
کلاهت را بـه هوا بیانداز . . .
که من دگر جان بازی کردن ندارم !
تو بردی . . .

 


گاهی آدم می ماند بین بودن یا نبودن !
به رفتن که فکر می کنی ، اتفاقی میفتد که منصرف می شوی !
می خواهی بمانی ، رفتاری می بینی که انگار باید بروی !
این بلاتکلیفی خودش کلی جهنم است !
.

.

.
دلَم باران می‌خواهد
و چتری خراب
و خیابانی که
هیچ‌گاه به خانه‌ی تو نرسد!

 





● جمعه سی ام آبان ۱۳۹۹ ● 4:25 ● ❤ღبــی اعصــاب فراموش شده ❤ღ

 

وقتی تو نیستی …
شادی کلام نامفهومی ست !
و ” دوستت می‌دارم ” رازی‌ ست
که در میان حنجره‌ ام دق می‌کند
و من چگونه بی‌ تو نگیرد دلم ؟
اینجا که ساعت وآیینه و هوا … به تو معتادند
.
.
.
زندگی ام بسته به تار مویت
آنقدر زندگی ام را پشت گوش نیانداز …
.
.
.
امــروز هـم گـذشـت وُ نیامــدی
نا شکـر نیستـم
فــردا هم روزِ خـداست!
.
.
.
میگن قسمت نیست ، حکمته …!
من معنی قسمت و حکمت رو نمی دونم !
اما تو معنی طاقت رو می دونی !
مگه نه … ؟!
.
.
.
نانوشته هایم بسیارند
مثل بی قراری هایـم…
من سکــوتم را فریـاد می کِشــم
آخر این آشوب درونم مــرا می کُشد…
.


.
.
چقدر کم توقع شده ام ، نه آغوشت را می خواهم نه یک بوسه نه دیگر بودنت را ؛
همین که بیایی و از کنارم رد شوی کافیست ،
مرا به آرامش می رساند حتی اصطحکاک سایه هایمان کافیست !
.
.
.
در جمـع من و ایـن بغـضِ بیـــــقرار ..
جـــایِ تــــو خـــــالی …!
.
.
.
قــرارمـان..
فقـط ..
یـک “مــانیــتورِ” کـوچـک بـــود !
امّــا ..
اکنــون ..
قلبـــم را ببـین..
که بــا هــر”آف” شدنــت ..
چــگونـه ..
بـیقــرارِ “آمــدنــت” مـی شـــود !
.
.
.
نشستم من دمی در خواب باتو
کـنــار چشـــــمـهء مـهتــاب باتو
مـگـر تـاب و تـوانـــم بـرده بـودی
که بــودم لحظـه ای بیـتــاب بی تو
.
.
.
بیا قدم بزنیم . . .
من با ” تـــــــــو ”
تو با هر که دلت خواست !
فقط بیــــــــــا قدم بزنیم . . .
اصلا بیا و بگذار . . .
سایه ات باشـــــــــــم . . .
سایه که آزار ندارد !
دارد ؟
.
.
.
گفته بودی پاییز که تمام شود
به سراغ رویاهایم می آیی
تا دلت را پیشکش عاشقانه هایم کنی
من جوجه هایم را شمرده ام
ببین…. !
تو نیامدی…
.
.
.
حــال ِ مــن خــوب است
امــا
عــالی می شــوم
وقــتی کــه
تــــو…
با نگــرانی در آغوشــم می گــیری و می گویــی :
” نــه عــزیزم ، تو خــوب نیســتی …
.
.
.
دِلـــم چـِـه کــودکــانــه بَهــانــه ی تــو را میگیـــرد،
امـــا تــو بـــزرگـــانــه بِــه دِل نگیـــر…
فقـــط بگــــو : کــــودکـــ استـــ، نـِـمی فهمــد…
.
.
.
هیچ چیز دلنشین تر از این نیست که مدام نامت را صدا بزنم
با یک علامت سوال … “؟”
و تو با حوصله جواب بدهی جـــــــــــون ِدلــــم !؟
.
.
.
شب که میشود…
نبودن هایت را زیر بالشتم میگذارم و شجاعتم را زیر سوال میبرم…
دوام می آورم تا فردا ؟!
.
.
.
متنفرمـ
از تمام قهوهـ های تلخــــــــــــــــــــــــــــی
کِهـ
تورا قسمتـِ…
فالــــــــــــــــــــم نمی کند
.
.
.
حوا که بغض کند…
حتی خدا هم اگر سیب بیاورد چیزی بجز آغوش آدم آرامش نمیکند!
.
.
.
بــــــهانه گـــــــیر زبــــــــــان نفهم …
دلـــــــــــم را مـیگویـــــــــــــم … !
آخــــــــر تــــورا از کـــــــجا برایش بـــــــــیاورم …
.
.
.
همه ی کارهایت را بخشیدم
جز آن تردید آخر هنگام رفتنت
که هنوز مرا
به برگشتنت امیدوار نگه داشته . . .
.
.
.
مهم نیست عمر “کوتاه” باشد یا “بلند” …
مهم ، نفس هایی ست که با تو “کوتاه” و بی تو “بلند” کشیده می شود …
.
.
.
چقدر صدای تیک تاک ساعت دلخراش است
وقتی تو “یک ثانیه” هم در کنارم نیستی
.
.
.
می گویند هر سن و سالی که داشته باشی
اگر کسی نباشد ،
که با یادش ،
چشمانت ،
از شادی یا غم پر اشک شود ،
هرگز زندگی نکرده ای
و من این روزها
زندگی می کنم . . .
.
.
.
بیهـــــودِه نَـقّـــاش بــــــودِه ام . . .
ایــــــטּ هَمِـــــﮧ ســـــال . . !
بِـــــﮧ چَ ــــــــشم هــایَت ڪِـــــﮧ مے رِسَـــــم ،
قَلَـــــــم مــــوهـــا خ ـــــیس مے شَــــوَنــد . . .
بِـــــﮧ لَــب هــایَت ڪِــــﮧ مے رِسَـــــم ،
دَستَــــــم مے لَــــــرزَد . . .
رَنـــگــ هــــا مے گــُــــریـــزَنــــد ،
وَ قــاب هـــاےِ خ ــــــالے ، ، ،
تَنـــ ــهـا . . .
نَبــــودَטּِ تـــــو را . . .
بِـــــﮧ دیـــــوارِ زِنـــدِگـــــے ام ،
مے ڪـــــوبَنــــــد . . .

اس ام اس های قشنگ و زیبای بی قراری

http://bia2skin.ir/theme/payamak/bigharar2.jpg

در صدا کردن نام تو
یک “کجایی” پنهان است
یک “کاش می بودی”
یک “کاش باشی” !
.
.
.
بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست آه!
بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست . . .
.
.
.
دیـالوگِ همیشه یـک نفـره ام را ،
هـی مـرور میکـنم تا وقتی به چشم هایت میرسم حرفی برای گفتن داشته باشم ،
اگــر ” انگشت های هیــس ” دوبـاره ژسـت عــاشقانه ام را به هـم نزنند …
.
.
.
ته فنجان قهوه ام
کف دستم
یا پیشانی ام را ببین!
چیزی نمی بینی؟
مثلا خطی
حرفی
یا چیزی که بتوان “تو” را
به “من” نسبت داد ؟!
.
.
.
بعضی ها را هرچقدر هـم که بخواهی ؛
“تمام” نمی شوند ….
همش به آغوششان بدهکار میمانی !
حضورشان”گـرم” است ؛ سکوتشان خالی میکند دل ِآدم را …
آرامش ِ صدایشان را کم می آوری !
هر دم هر لحظه “کم” می آوریشان …
آخ که چقدر کم دارمت ….
.
.
.
نگاهم بیقرار هجوم قدم های توست
و تو با خبری
اما…
هرگز از جاده ی دلم گذر نمی کنی…
.

.
.
بی تو
حتی باران هم
بوی تشنگی می دهد
گـاهــــی لال مـــی شود آدم …
حـرف دارد ؛ ولـــی …
کلمه نـدارد … !!!
.
.
.
آهای ایـــوب کجایــــی ؟!
تا برایــت از صبر بگـویم !
.
.
.
چه معنـــــى دارد
زندگى…!؟
وقتى که هیچ اتفاقى
من و تو را
سر راه هم قرار نمى دهد !!
.
.
.
معجزه‌ها با باد رفته‌اند
و چشمانی که چشم مرا گرفت
همیشه در حاشیه‌ی آینه جا ماند
و پشت پنجره چقدر نیامد
آن‌که قرار بود …
.
.
.
ذهنـــم فلـــــج میشود …
وقتــــــی میخــوانمــت
و
تــــــو
نمیگویی ” جانــــــم ؟!
.
.
.
دنیای آدم برفی ها دنیای ساده ایست
اگر برف بیاد هست ، اگر برف نیاید نیست
مثل دنیای من ، اگر تو باشی هستم ، اگر نباشی …!
.
.
.
راه میروم و شهر زیر پاهایم تمام میشود !
تو … هیچ کجا نیستی …
.
.
.
چشــــمانم خستــــه استـــ و نبــــض ذهنــــم افتــــاده ؛
کاش نگــــاهتــــ یکــــ قــــدم نزدیـــکـــــ تــــر بـــود . . .
.
.
.
نیستی ..
و من ،
پُرم از لحظاتی که مملو از توست …
.
.
.
سرم سنگینی حرفی را دارد
که توان گفتنم نیست
زبانم دنبال فرصتی
و چشمم
دنبال محرم رازی می گردد
بی تاب دیدنت هستم!
.
.
.
هوای عصرهای من عجیب تـو را کم دارد !
آغوش تـو را کم دارد !
نفس های تـو را کم دارد !
.
.
.
آتش از اندوه هجران بهتر است
بی قرارم کردی و گفتی صبوری بهتر است
من نمی دانم کجا خواندم ، که یادم داده است ؟
یار وقتی در کنارت نیست ، کوری بهتر است …
.
.
.
جای تو خالــ ـــ ـــ ـــیــسـت . . .
خالی تر از سفره ی دل کودکی که تازه متولد شده است . . .
.
.
.
دیگر نمیتوانم متن های طولانی را
تا آخرش بخوانم
تقصیر خودت بود
… آمدی
رفتی …
به هر چه کوتاه
عادتم دادی …
.
.
.
دیگر به همه چیز شکـــ کرده امـــ
می گویند : آب نطلبیده ، مُـــــراد استـــ .
هر چهــــ بالا پایین می کنمــــ ، نمیـــ فهممــــ
اینـــ چشمانمــــ پس کـــِـــی مراد میگیرند ؟!
.
.
.
جــآے خالیَتـــــــ آنقــــَدر بُــــزُرگـــــــ شُـــده
که حَـتـــــے مــــے شَــــــوَد دَر آنـــ ــــ
زِندِگـــے کَرد…
.
.
.
رفته اند !
نیستند…
دلم ، صبر و قرارم ، دستانت ، نگاهت ، هوش از سرم
بیاورشان…
.
.
.
درد داره
یکی میشه همه ی زندگیت
ولی هیچ جای زندگیت حضور نداره…..!
.
.
.
درد بزرگیه
برای کسی که متوجه نبودنت نیست
پرپر بشی . . .
ولی وقتی بعد از یک روز در به دری و دلواپسی
بهش میگی نگرانت بودم دلم هزار راه رفت
تموم چیزی که میشنوی
یک “مرسی” خشک و خالیه…..!
.
.
.
غــُــصـّه دار که ببینــــمت نَـــفَس هَــــــــم
به کامَــــــم تلــــخ می شود…
.
.
.
شـایـد روزی بـیـایـد
کـه حـال ِ مـن هـم خـوب شـود!
زمـیـن خـوب شـود
هـوا خـوب شـود
“بـاران “خـوب شـود
عـشـق خـوب شـود
و تـــــو خـوب ِ مـن شـوی
و مــــن خـوب شـوم . . .
.
.
.
ساعت ها زیر دوش به کاشی های حموم خیره میشی . . . !
غذاتو سرد می خوری . . .
صبونه رو شام ، ناهارو نصف شب !
لباسات دیگه به تنت نمیاد . . .
همه رو قیچی می زنی !
ساعت ها به یه آهنگ تکراری گوش می کنی و هیچ وقت اونو حفظ نمیشی . . . !
این قدر علامت سوالای تو فکرتو میشمری . . .
تا آخرش رو بالش خیست خوابت ببره !
تنهایی از تو آدمی می سازه . . .
که دیگه شبیه آدم نیست !
می دونی چیه ؟!
عجیب دلتنگم . . .
واسه وقتایی که عجیب دلتنگم می شدی . . . !

 





● جمعه سی ام آبان ۱۳۹۹ ● 5:26 ● ❤ღبــی اعصــاب فراموش شده ❤ღ

اسمس فراموشی – استاتوس و نوشته های جدید در مورد فراموشی

 

اکنون کجاست؟
چه میکند ؟
سردش نیست؟
غذا خورده است ؟
حالش خوب است ؟
همه بر وفق مراد است ؟
میپرسید چه کسی ؟
کسی که 
فراموشش کرده ام . . !
.

.
.
این روزها
صدای ثانیه ثانیه
فراموش شدنم را
می شنوم …
.
.
.
امروز روز آخر است..
فراموشت میکنم!
دیروز هم روز آخر بود ..
هر روز من
به بهت زدگی می گذرد..
من هر روز فراموشت می کنم..
اما چه فایده که با هر طلوع خورشید
دوباره تمام من میشوی…
مرگ هم تو را از خاطرات و ذهن من پاک نخواهد کرد..
.
.

.
انصاف نیست
رفتن آدمها با خودشون باشه
فراموش کردنشون با ما . . .

.
.

.
فراموش شدن همیشه از نبودن نیست !
گاهی از نزدیک شدن زیاد فراموش میشی … !
.


.
.
شیشه های شکسته تعویض می شوند
پل های شکسته ، تعمیر
آدم های شکسته ، فراموش . . .
.
.
.

انسان ممکن است با یک نفر بیست سال زندگی کند
و آن شخص برایش یک غریبه باشد …
می تواند با یک نفر بیست دقیقه وقت بگذراند و تا آخر عمر فراموشش نکند …
.

.
.
فراموشی می آید…
مثل همین پائیز
با ابرهای سهمگینش
دیروز برگ خشکی دیدم
که نمی دانست
از کدام شاخه جدا شده
.

.
برسنگ مزارم بنویسید آشفته دلی خفته دراین خلوت خاموش …
او زاده ی غــم بـود کـه از خــاطــرعشقش گشــت فراموش …
..

بی تابم نمی شوی ،
بی قراری نمی کنم ،
فراموشی مان مبارک !

.
.
.

بـــرای فـــرامـوش کــردنــَـت ، هـَــر شــَـب آرزوی آلـزایـمـــر مـی کنـــَـم …
خــوش بــه حــالِ تـو …
کــه وقتــی ” او ” آمـــد .. بـدونِ هـیـــچ دردِ ســَــری ،
فـــرامــوشـــَـــــم کـــَــردی …!!
.

.
.
برای بودن ، گاهی لازم است که نباشی !
شاید نبودنت بودنت را به خاطر آورد …
اما دور نباش ، دوری همیشه دلتنگی نمی آورد ،

فراموشی همان نزدیکی هاست !
.
.
.

فراموش کردن یک نفر
مثل فراموشی خاموش کردن چراغ حیاط خلوت است
برای همین
همهِ روز بعد روشن می‌ماند
بعد
همان چراغ
یادآور ات می‌شود
.
.
.

هی !
فراموشی از این جانب محال است
نمیدانم از آن جانب چه حال است ؟
.

.
.

گاهی بدون بغض و گریه و بدون داد و هوار ، باید قبول کنی فراموش شدنت را !
.
.
.

سلامتی اونی که فک می کنیم تونستیم فراموشش کنیم ،
ولی وقتی تنهاییم ، تو سکوت شب می بینیم چقد دلمون هواشو کرده !
.

.
.
آدم که غمگین می شود
خودش را جدا می کند از جمع
که مبادا آسیبی به خوشی های دیگران بزند
مورد فراموشی قرار می گیرد
و تنها تر و تنها تر می شود
آنچنان در تنهایی خود غرق می شود
که دیگر با هیچ تلنگری بر نمی خیزد
و این آغاز تلخ یک پایان است
.
.

.
خاموشی بهانه است …
مشترک مورد نظر قصد فراموشی دارد

.
.
.
پیاده روهای این خیابانها خراب شده اند
مست اند
خیال برشان داشته
که تو دست در گردن من داری
نمیدانند
من با هر بارانی
اندوه فراموش شده ام را
با خود به خیابان میبرم
و تویی در کار نیست …
.
.
.

یادت هست ؟


جــناق می شکستیم می گفتیم :


” یادم تــــو را فرامــــوش ”


ولی امـــــــروز ،


تمام استخوانهـــــایم شکــــــــسته ,


باز هم تو را فراموش نکردم !

 

صدیقه بانوی بیوفایم
.
.
.
فراموش می شوم
راحت تر از رد پایی بر برف
که زیر برفی تازه دفن می شود
راحت تر از خاطره ی عطر گیجی در هوا
که با رهگذری تازه از کنارت رد می شود
.
.

.
ڪـافـﮧ…
مـَشـروب…
شـعـر…
سـیگـار…
هرزگـی…
بـُغـض…
ضـَجــﮧ…
شـَب گـریـﮧ…
دعـا…
خــُـــدا…
لـعنتـی تـو بـا چـﮧ چیـزی فـرامـوش مـی شـوی؟

 

اس ام اس های فوق العاده زیبای فراموشی

 

واژه ها حرف ها و کلام ها در گذر زمان میآییند و میـــــــــرونند
اما خاطره خوش باهم بودن هستـــــــ که میماند
افتخاریستـــــــ در کنار شما بودن حتی اگر فراموش شدم …
.
.

.
شنیــده بودم که “خاک سرد است”
ایـــن روزها اما انگار آنقـــدر هوا ســـرد است،
که زنــده زنــده فراموش می کنیــم یکدیگـــر را
.
.
.

فراموش کردنت برایم مثل آب خوردن بود
از همان آب هایی که می پرد توی گلو و سالها سرفه میکنیم !

.
.
.
هرگز نفهمیدم فراموش کردن درد داشت یا فراموش شدن …
به هر حال دارم فراموش می کنم فراموش شدنم را …
.
.
.

ماههاست فراموشش کرده ام ؛
خاطراتش را هم … !
ولی نمی دانم دستانم چرا هنوز به نوشتن نامش
ذوق میکنند !
.

.
.

برسنگ مزارم بنویسید آشفته دلی خفته دراین خلوت خاموش …
او زاده ی غــم بـود کـه از خــاطــر عشقش گشــت فراموش …
.
.

.
نامت را
خاطراتت را
بوسه هایت را
و لمس حس بودنت را
همه و همه را به دست سرد باد سپردم
یادم تو را فراموش…
.

.
.
برایـ ـــم مهم نیسـ ـــت چه میشـــود؛
به همــــه ی باورهـ ـــایم سوگنـ ـــد

هیچ چیـ ـــزی برایــ ــم مهـ ـــم نیسـ ــت!
فراموشـ ــت نمیکنـ ـــم
یک کـ ـــلام
و این یعنـ ـــی
نهایـ ـــت خوشـ ــبختی!!
.
.
.

خواستم خودمو گول بزنم ؛ همه ی خاطراتم رو انداختم یه گوشه ای و گفتم
فرامــــــوش . . .
یه چیزی ته قلبم خندید و گفت : یادمه
.

.
.

در عرض یک دقیقه می شه یک نفر رو خرد کرد
در یک ساعت می شه یک نفر رو دوست داشت
و در یک روز فقط یک روز می شه عاشق شد
ولی یک عمر طول می کشه تا کسی رو فراموش کرد . . .
.

.
.

فراموش کردن تو هنر میخواهد و من بی هنرترین انسانم
.
.
.

“خاموشی” بهانه است…
مشترک مورِد نظر، “فراموشی” دارد!
.

.
.

تمام سپاس من از کسی است که به من نیاز نداشت؛ اما فراموشم نکرد…
.

.
.
بـه خـــــودم قــول میدهـــــم کــــه فــــــــراموشــــت کـــــــنم
وقـــتی صـــبــح میشـــــــود تــو را کـه نـه …
ولــــــی !
قــــــــولم را فـــــــرامـــوش میکـــــــنم !!!
.
.

.
اینجا زمین است رسم آدم هایش عجیب است !
اینجا گم که مى شوى به جاى اینکه دنبالت بگردند ، فراموشت مى کنند …
.

.
.
فراموش کردنت کار سختی نیست !!!
کافی است دراز بکشم ، چشم هایم را ببندم و برای همیشه … بمیرم !
.
.
.

وقتى که میگى :
“دیگه برای همیشه فراموشش کردى”
و هیچ احتیاجى بهش ندارى و تمام بد و بیراه های دنیا رو نصیبش میکنى …
دقیقا همون زمانیه که :
بیشتر از همیشه دلت براش تنگ شده …

اس ام اس فراموش کردن جمله های قشنگ فراموشی

 

ما بخار شیشه ایم ؛ نازمون کنی اشکمون در میاد چه برسه فراموشمون کنی !
.
.
.

خاطره تنها مدرکی است که فراموشی را محکوم می کند ، پس بمان در خاطرم !
.
.
.
تنها یک برگ مانده بود …
درخت گفت : منتظرت میمانم !
برگ گفت : تا بهار خداحافظ !
بهار شد ولی درخت میان آن همه برگ دوستش را فراموش کرده بود …
.
.

.
تا عشق تو آمد در قلبم ، تو رفتی
تا آمدم بگویم نرو ، رفته بودی
تا خواستم فراموشت کنم خودم را فراموش کردم …
.

.
.

عادت می کنم :
به داشتن چیزی و سپس نداشتنش
به بودن کسی و سپس به نبودنش
تنها عادت می کنم … اما فراموش نه !!!
.
.
.

اشک خشک میشه ، خنده محو میشه ، اما یاد تو فراموش نمیشه !
.
.
.
تو آسمون عاشقی ستاره پیدا نکنی
مدیون اشکای منی اگه فراموشم کنی
.
.
.

چون به کام دل نشد دستی در آغوشت کنم / میرم تا در غبار غم فراموشت کنم
سر در آغوش پشیمانی گذارم تا تو را / ای امید آتشین با گریه خاموشت کنم
.

.
.
دیروز می مردن ، فراموش می شدن آرام آرام …
امروز چه زود از یاد می رویم بی آنکه بمیریم …
.
.
.

بر باد رفته” صد بار بهتر است از “از یاد رفته” !
.
.
.
می روی و من تحمل می کنم نبودنت را
می مانم و تو فراموش می کنی بودنـم را
.
.
.
تمومه عمر آوازم ، دیگه خاموشه خاموشم / نمیری هرگز از یادم ، من از یادت فراموشم
شروع رفتنت بی من ، شروع شعر اندوهه / بدون بعد از تو یاد تو ، برام سنگین تر از کوهه
.
.
.
بی بهانه تو را مرور میکنم تا خاموشیم نشان فراموشیم نباشد
.
.
.
این روز ها یکدیگر را چه خوب فراموش میکنیم
همه ی کارهایمان به این خوبی بود ، چه خوب بود
.
.
.
تقدیم به همه فراموشکارای دنیا
وقتی تو پاییز روی برگای زرد و خشک پا میذاری
یادت باشه همین برگا یه روزی بهت نفس می دادن
.
.
.
به بند دلت میاویز رخت خاطره ام را ، گردبادهای فراموشی حرمت نمی شناسن
.
.
.
سخت ترین دو راهی: دوراهی بین فراموش کردن و انتظار است
گاهی کامل فراموش میکنی و بعد می بینی که باید منتظر می ماندی
و گاهی آن قدر منتظر می مانی که می فهمی زودتر از اینها باید فراموش میکردی
.
.
.
گر توانی از محبت حلقه در گوشم کنی
حیف باشد که مرا چون شمع خاموشم کنی
من که از یاد تمام آشنایان رفته ام
وای بر من گر تو هم روزی فراموشم کنی
.
.
.
تقدیم به کسی که اسمش انتها ندارد
محبتش پایان ندارد ، فراموشیش امکان ندارد
.
.
.
شکسته این جماعت بال ما را
پریشان کرده ماه و سال ما را
تو هم ای بی وفا از ما بریدی
نمی پرسی دگر احوال مارا

اس ام اس های جدید و بسیار زیبا با موضوع فراموشی

http://bia2skin.ir/theme/payamak/faramoshi4.jpg

هنوز اون روز فراموشم نمی شه
که با دست قشنگت روی شیشه
کشیدی عکس قلبی و نوشتی
واسه امروز و فردا و همیشه
.
.
.
.

آرزوی من اینست که دو روز طولانی
در کنار تو باشم فارغ از پشیمانی
آرزوی من اینست یا شوی فراموشم
یا که مثل غم هر شب گیرمت در آغوشم

.
.
.

برف آمد و پاییز فراموشت شد
آن گریه ی یک ریز فراموشت شد
انگار نه انگار که با هم بودیم
چه زود همه چیز فراموشت شد !!!
.
.
.
.

مینویسم روی صفحه ی غریب زندگی
من فراموشت نمی کنم عزیز ، به سادگی
.
.
.
.
اگه فراموشم کنی میرم سراغ سرنوشت
میگم چرا اسم منو فقط تو قلب تو نوشت
اگه فراموشم کنی سلطان قصر غم میشم
مثل یه شمع بی فروغ لحظه به لحظه کم میشم
.
.
.
.
موجی از عشق رو به ساحل دلت میفرستم تا بدانی فراموش نشدنی هستی
.
.
.
.
هروقت تونستی برف رو سیاه کنی
کلاغ را سفید کنی
هروقت تونستی آتش را ببوسی
تو آب نفس عمیق بکشی
هروقت تونستی اشک سنگ رو ببینی
شادیه غم را ببینی
اون موقع من تو را فراموش خواهم کرد
.
.
.
.
من هر روز تلاش می کنم که در خاطرم بماند
و تو هر روز تلاش می کنی که فراموش کنی
چه بلاتکلیفند خاطراتمان !!!
.
.
.
.
معمولا آدما از اینکه بعد از مرگ فراموش بشن وحشت دارن
ولی چه سخته زنده باشی و فراموش بشی
.
.
.
.
اگه با تنهایی و غم تموم بشه عمرم
بدون که تو رو فراموش نمیکنم عمراً
.
.
.
.
گفته بودم بعد از این باید فراموشش کنم
دیدمش از یاد بردم گفته های خویش را
تا به من نزدیک شد گفتم سلام ای آشنا
گفتم اما نشنیدم جز صدای خویش را
.
.
.
.
از بس که غصه تو قصه در گوشم کرد
غمهای زمانه را فراموشم کرد





● جمعه سی ام آبان ۱۳۹۹ ● 5:25 ● ❤ღبــی اعصــاب فراموش شده ❤ღ