سوگند عشق

به نام آنکه اگر حکم کند همه ی ما محکومیم

سوگند عشق

به نام آنکه اگر حکم کند همه ی ما محکومیم

تنها صداست که می ماند

تنها صداست که می ماند

چرا توقف کنم،چرا؟  

 

پرنده ها به سوی جانب آبی رفته اند افق عمودی است افق عمودی است  

 و حرکت : فواره وار و در حدود بینش سیاره های نورانی میچرخند  

زمین در ارتفاع به تکرار میرسد و چاههای هوایی به نقب های رابطه تبدیل میشوند 

 و روز وسعتی است که در مخیله ی تنگ کرم روزنامه نمیگنجد  

چرا توقف کنم؟ 

 راه از میان مویرگ های حیات می گذرد کیفیت محیط کشتی زهدان ماه سلول های فاسد را خواهد کشت و در فضای شیمیایی بعد از طلوع تنها صداست صدا که ذوب ذره های زمان خواهد شد . چرا توقف کنم؟

من از لاله ی درختانم تنفس هوای مانده ملولم میکند پرنده ای که مرده بود

به من پند داد که پرواز را بخاطر بسپارم 

 

 

 

انتظارررررر

انتظار ......

                                      باران گرفته است

                                                  وتوبازهم بی چتر مانده ای

                      نگاهت را به در تکیه می دهی

                        جاده ........

                                             در پشت پنجره  خیس میشود

                       و تو هر روز

                                               در حسرت عابری

                                                                          پیر می شوی 

 

 

 

باران

زیر چتر سبز باران برگ لرزان درختان
آید به یادم دوباره کوچه باغ پرسه هامان
میطراوید از نگاهت شور و شرم کودکانه
میسرودم زیر باران از نگاه تو ترانه
اگر از آن همه شوق و آرزو
مانده در قلب تو هم بگو بگو
زمزمه کن همه را بگوش من
تا بگیرم بوی باران
گل همیشه بهار من بیا
با گل خنده کنار من بیا
تا همه هستیم از حضور تو
گل کند همچون بهاران
دم به دم افسانه میخواند
در کنار گوشمان باد
نغمه های عاشقی را
باد و باران یادمان دادش
میتوانستم چو لبخند
بر لبانت جان بگیرم
یا بلغزم همچو اشکی
کنج لبهایت بمیرم 

 

تماشایی ترین تصــــــــــویر دنیا

تماشایی ترین تصــــــــــویر دنیا می شوی گاهی

دلم می پاشد از هم بس که زیبا می شوی گاهی

حضور گاهگاهت بـــــــــــازی خورشید با ابر است

که پنهان می شوی گاهی و پیدا می شوی گاهی

به ما تا می رســـــی کج می کنی یکباره راهت را

ز ناچاریست گر هم صحبت مــــا می شوی گاهی

دلت پــــــــــاک است اما با تمـــــام سادگی هایت

به قصد عــاشق آزاری معمـــــا می شوی گاهی

تو را از سرخــــی سیب غـزل هایم گریزی نیست

تو هـــــم مانند حـــــوا زود اغوا می شوی گاهی

عاشقانه : loo3-loo3.blogfa 

دل به دل راه نداره

سوختم و آب شدم به پات
امروز و فردا نداره
خوشت میاد ببینی ، نه ؟
کشتن تماشا نداره
قهر می کنی ، ناز می کنی
ناز می کشم ، آشتی کنی
قصه که نیس ، حقیقته
دروغ و دعوا نداره
ضرب المثل دروغ می گه
نه ... دل به دل را نداره
عاشق و طردش می کنن
تو هیچ دلی جا نداره
دوره زمونه دوره ی حرفای عاشقانه نیست
صحبت پول و شهرته ، صحبتی از ترانه نیست
یه روز منو خواسته بودی ، یه روز خیلی خوب دور
امروز چه راحت نمی خوای ، من بد شدم بهانه نیست
ضرب المثل دروغ می گه
نه ... دل به دل را نداره
عاشق و طردش می کنن
تو هیچ دلی جا نداره 

 

 

مرگ

یادتونه اون اولا تو اون وبلاگ دیگم باهاتون راجب مرگ حرف میزدم..؟؟؟

نمیدونم چرا ولی دیگه نمیشه واقعا چرا ..؟؟؟

تورو خدا نگین تا تقی به توقی میخوره از مرگ و این چیزا میگه ها ...!!!
اصلا اینجوری نیستم ...ولی خوب بلاخره شاید واسه خودتونم یه موقعی پیش اومده باشه که زندگی کردن واستون سخت شده باشه و تو اون شرایط سخت به این فکرا بیافتین...نمیشه بگین نه ...حتما تو این شرایط بودین و یا شایدم بعدا این شرایط و تجربه کنین ...(البته خدا نکنه...!!!)

روهم همه تسخیر مرگ شده است

بدنم سرد شده است

در درونم صدایی ناشناس

تیشه بر دست شده است

قلب من خورد شده است

آن صدا گم شده است

بدنم سرد شده است

رنگ من گویی مثل گچ شده است

گویی صدایم با من قهر کرده است

بی صدا شده است با من لج کرده است

نفسی نیست مرا یاری کند

خاطرش گم شده است,بی مهر شده است

>><<

بی دلیل زندگی میکنم ,همه فرصتام و از دست دادم...

دیگه دلیلی ندارم واسه زندگی ...!!!از این به بعد زندگی کردنم الکیه

دنیا برام تموم شده

دفتر عشق حروم شده

شعری ازم در نیماد

قصه ی عشق تموم شده

ببخشید همینجوری حرف میزنم...همه اینا بخاطر اینه که یکم خودمو خالی کنم,وگرنه آدم وراجی نیستم...چی کار کنم خوب..؟؟؟

سوژه بدین گریه کنم

اشکمو زودی ول کنم

با سختی غصه و غم

یکمی دل دل بکنم









حالم بهم میخوره.

از اونهایی که جا نماز آب میکشن

حالم بهم میخوره  از اونهایی که اسایش  خودشون رو

 به دیگران ترجیح میدن

چند سال زنده ایم مگه اونهم به جنگ و دعوا بگذرونیم ..؟

حالم از ادمهای دروغ گو بهم میخوره

حالم از ادمهای فراموش کار بهم میخوره..

همه میدونن..دروغ گو دشمن خداس ...ولی باز

اسم مصلت میاد وسط .. پس اگه مصلحت باشه خدا بزرگه

عادت کردن به دروغ. مسخره کردن خرد کردن شخصیت دیگران

.مجبوری مسخره کنی یه جک بگو بخندیم...واجبه به من بخندی؟

عرق خور  زنا کار  نزول  خور  میرن زندان

تو دروغ گو هم هم چنین .

تو مادر بد دهن  تو پد ربد اخلاق هم چنین... بهشت زیر پای مادرست

همون ادم گفته ادم بد اخلاق بهشت نمیره. 

کی میخوام بفهمین مردن بد نیست کشتن کار بدیه...

چرا قصد کشتن داری/

چرا مجبوری هر کاری دلت میخواد انجام بدیم

چند سال زنده ایم مگه؟

چرا وقتی تاراحتی  نباید گلهایی باقچه رو اب ندی؟

چرا وقتی شادی به غم دیگران میخندی؟

وقتی هم خودت غمگینی توقع داری درکت کنن؟

بهم بگو تو که عاشقی

حق چیه   حقیقت کدومه؟

عاشق و معشوق کیه ؟

مقصدو مقصود .کجاس؟

درد چیه دوا چیه؟

عابد و معبود   کیه؟

دلتنگتم مثل همیشه

دیگه خسته شدم... طاقتم سر اومده ... فقط دعا کنین هر چه زودتر از این دنیا برم که

دیگه نمیتونم تحل کنم ... *

این روزگا ر به ما که وفا نکرد ایشالا واسه شما خوب باشه ...!

دوس داشتم یه شعر اینجا بزارم .

فقط دعا کنین که هر چه زودتر برم.........!



درونم از غصه و ماتم

مثال روح بی خوا ب است

دلم غمگین

تنم سنگین

سرابی در چشم رنگین

خودم شرمگین

از این ننگی که در خواب است

*                    *                              *                 *



خنده های زوری مو باور نکنید.... من بدون گریه میمیرم

.................گریه هام وا قعیین ......................





فکر میکنم اینروزا روزایی باشه که دیگه باید چسبید به زندگی و از بی بند و باری رها شد ...پس پیش به سوی زندگی...

ایندفه نوبت منه

معجزه سوگند منه

کارم تموم شه میشکنه

بغض سکوت و همهمه

ولی از عشق نمیشه گذشت که ...تازه اینروزا خیلی بیشتر از قدیما عشقو تو وجودم احساس میکنم...شایدم به خاطر همین احساسس که خودم و نسبت به آینده مسئول میدونم...

قدیما اینجوری نبودما...

کلی عوض شدم....

بگذار بمیرم

ای خوبتر از گل

ای پاکتر از قطره ی شبنم

ای دل به تو محتاج

من جز تو نخواهم ز دو عالم

دل در تب سنگین خمار است

ای دوست بهار است

جز چشم تو هر چشم خمار است

کیفیت چشمان تو چون جام شراب است

ای چشم تو سر چشمه ی خورشید

یک دم نگاهم کن

صیاد منم ای آنکه به دام تو اسیرم

بگذار که از پای بیافتم

مستانه بمیرم

ای هستیم ز تو ارزنده چه دارم؟

که به پای تو بریزم؟

در کوی وفایت چشمانم

گر ندهد جان

گر سر ندهم بر سر پیمان

ای وای به من گر که به محشر

پرسند چه کردی در راه محبت؟

                                آخر چه بگویم ؟از فرط خجالت؟






اشکای روز تنهایی... امشب چراباید بیاد؟

گریم چرا داره میاد ؟... مگه کی برد منو زیاد؟





هی روزگار چی بگم بهت که یه روز خوبی یه روز بد ...یه روز شیرینی و یه روز تلخ...

یه روزپراز خنده و شورو حالی ,یه روز انقده دلگیری که جز گریه کاری نمیتونیم بکنیم...!!

ولی بازم شکر ,شکر ت ای خدا ...بازم راضی هستیم ..

نمی دونین چه حالی دارم ...انقد اینروزا بی حالم که اصلا حالو حوصله ی آپ کردن رو نداشتم ولی خوب امروز اومدم تا با حرف زدن یه خورده خودمو خالی کنم ...!!!

ولی حالا که اومدما نمی دونم چرا حرفم نمیاد...

اینم شانس ما..!!!

ولش کنین ...شعرو بخونین خودتون متوجه همه چی میشین...!!

کاش لحظه ی مرگم امشب بود .

کاش مرغ نفست با من بود

کاش با من بودی و می گفتی

که این قصه همه در فکرم بود

کاش با مهربانی و خوبی با من بود

کاش چشمانم میدید روزی را

که دستانت محرم دردم بود

سیل اشکی گرفت چشمم را

این ها همه قصه ی عشقم بود

بی تو حتی در اوج خنده هام

بر لب خشکیده ام ماتم بود

کاش با من بودی همه ی ذکرم بود

این ذکر همه در فکرم بود

این ای کاشها همه در فکرم بود

خاطر من همه شب ماتم بود

کاش لحظه ای با من می بودی

آن لحظه به خدا قسم لحظه ی شادم بود

آن شادی را ندیدم هرگز من

آن شادی همه در فکرم بود

تجربه ی بی مهری مرگ من است

این گفته کلام آخر بود

کاش میگفتی حرفی که رازت بود

که همه دردم در رازت بود

کاش میگفتی حرف دلت را

ولی این حرف دل صدای نازت بود

این نگفتن ارزش غم را نداشت

غم من نگفتن رازت بود

روزگاری غم و غصه ی من

صدای دلنواز سازت بود

کاش لحظه ی مرگم امشب بود

کاش لحظه ی مرگم امشب بود

گرفتین چی شده دیگه..؟؟؟