شاپرک بالت شکسته
پر پرواز تو بسته
چه غریبونه نشسته
شاپرک خوابه قناری
چه جوری دووم میاری
گلا پژمرده و زردن
تو عجب طاقتی داری
شاپرک دردت به جونم
تورو از خودم میدونم
بذار یه شعری که گفتم
واسه دلت بخونم
شاپرک دل توی سینه
ساعت ها تنها می شینه
وقتی شب می رسه از راه
خواب پروازو می بینه
واسه زخمات یه دوا نیس
دلم از دلت جدا نیس
توی این غربت جونگیر
یه نگاه اشنا نیس
هر جا که می ری خزونه
غروبه دل نگرونه
آفتابش جونی نداره
اما شب اینجا می مونه
نمی دونم مثه بارون
روی شاخه ها تو غربت
شاپرک من تورو دارم
مدیریت دانش
knowledge management
تعریف: مدیریت دانش
راهبردها و فرآیندهایی هستند که قادرند تولید و جریان دانش را به
منظور ایجاد و برآورده ساختن انتظارات سازمان، مشتریان و کاربران در کل
سازمان به وجود آورند. مدیریت
دانش، فرایند گسترده ای است که امر شناسایی، سازماندهی، انتقال و استفاده
صحیح از اطلاعات و تجربیات داخلی سازمان را مورد توجه قرار می دهد. امروزه
دانش مهم ترین دارایی سازمان ها محسوب می شود، لذا مدیریت دانش به منزله
چالش کشف دانایی های فردی و تبدیل آن به یک موضوع اطلاعاتی به نحوی که
بتوان آن را در پایگاه های اطلاعاتی ذخیره کرد، با دیگران مبادله نمود و
در فرایند کارهای روزمره به کار گرفت.
قصدم در اینجا نوشتن مصالبی در ارتباط با کاربرد تکنولوژی جدید هوش مصنوعی ( Artificial Intelligence) در مدیریت است اما بهتر دیدم در ابتدا توضیح ساده ای در باره هوش مصنوعی در اینجا بیاورم.
به زبان بسیار ساده هوش مصنوعی تلاش برای تولید ماشینی است که همانند انسان عمل کند. اما این تعریف حقایق و جزئیات را در خود جای نمی دهد. بنابراین بهتر است AI را توضیح بدهم. ادامه مطلب ...
مدیریت بحران با استفاده از سیستم مدیریت شناور (جزیره ای )
در جوامعی که تنها مدیران بخش دولتی مسئولیت کنترل بحران را بر عهده داشته باشند همواره شاهد از هم گسیختگی در ارائه خدمات به آسیب دیدگان از حادثه در چند روز نخست حادثه بوده ایم
اعضاء آسیب ندیده یک جامعه متکی بر توانمندیهای دولتی با بروز حادثه نه تنها نقش فعال خود را در زمینه کنترل بحران ناشی از حادثه بر عهده نمی گیرند بلکه خود عاملی برای کاهش سرعت در رسیدن کمکهای ارسالی و خدمات ارائه شده به نیازمندان واقعی می گردند چرا که این گروه با توجه به عدم آموزشهای لازم و نداشتن مسئولیتی در این زمینه ، همچنین با توجه به توان جسمی و قابلیتهای افزون خود نسبت به آسیب دیدگان حقیقی تا رفع نیازمندیهای خود به جمع گروه های کمک رسان نخواهند پیوست .
زلزله بم ، سونامی اندونزی و زلزله پاکستان در کشورهای درحال توسعه از یک سو و طوفان کاترینا در امریکا از سوی دیگر مؤید این مطلب است که تا زمانی که تنها دولت یک کشور مسئولیت کنترل بحران را بر عهده داشته باشد کنترل بحران فاقد کارایی و سرعت لازم خواهد بود .
در بحث مدیریت بحران با شیوه جزیره ای با توجه ویژه به چنین امری تفویض اختیارات و مسئولیتها از دولت به عموم جامعه مورد بررسی و توجه قرار گرفته و سعی شده با تشریح نحوه اثر گذاری بحران بر تک تک افراد جامعه چه مسئولان دولتی چه آحاد مردم آن حرکت به سوی ایجاد گروه های مسئولیت پذیر مدنی بدون توجه به گرایشات سیاسی و مذهبی و مدنی آنها انجام پذیرد.
هرگاه سخن از مدیریت بحران به میان می آید قبل از هر چیز عمل گرایی و اجرایی بودن در ذهن متبلور می گردد شاید این نکته خیره کننده در مدیریت بحران اصلی ترین عامل در فراموش نمودن آن باشد که تا تعریفی دقیق از بحران بطور جامع در بین تمامی دست اندرکاران بحث مدیریت بحران ارائه نگردد هیچگاه قادر نخواهیم بود که به طور قاطع بگوئیم بحران ، مدیریت خواهد شد .
ادامه مطلب ...متن نامه یک مادر به گلشیفته فراهانی
سلام
گلشیفته جان؛ این روزها نام تو را از خیلیها میشنوم و در هر مجلس و
مهمانیای نقل زبانهایی. شنیدهام رفتهای به ینگه دنیا و حجابت را از سر
برداشته ای و...
گلشیفته جان، وقتی ۲ سال پیش با پسر بزرگم رفتم به
سینما که فیلم میم مثل مادرت را ببینم، از بازی گرم و صمیمانه تو همه
صورتم از اشک خیس شد، آن لحظه شک نداشتم که همه مادران ایرانی شبیه
گلشیفتهاند و گلشیفته، نقش پنهانی است از تصویر مادری که هر ایرانی در
ضمیرش دارد. مادری که همه وجودش ایثار و از خود گذشتگی است، میسوزد تا
نور و گرمی و محبت و حیات ببخشد، "هست" برای آن که فرزندش "باشد". مادری
که یک زیبایی آسمانی در رخسارش موج میزند و ترنم لبانش به ذکری الهی، در
خانه نور میپراکند.
یادت هست هنگامی که تو با مشت به شیشه کوبیدی و دستت غرق خون شد تا
فرزندت نجات یابد، چگونه رسول ملاقلیپور در پشت صحنه زار زار گریست؟
رسول، چهره مادر خودش را در تو ترسیم کرد. تو زنی شدی به شکل مادر رسول،
به شکل مادر همه ایرانیها. این تاج افتخار را رسول بر سرت گذاشت پیش از
آن که آن حادثه، آن خبر شوم رخ دهد.
اما حالا تو رفتهای آنور دنیا و عوض شدهای. میگویند میخواهی ستاره فیلمهای هالیوود شوی.
گلشیفته جان، نمیدانم که مادرت در قید حیات هست یا نه، اما میخواهم به عنوان یک مادر با تو حرف بزنم.
دخترم،تو میدانی کههالیوود کجاست؟
میدانم که هنرپیشه هستی و به اندازه همه گیسهای سفید من در شباب عمرت
فیلم دیدهای، عمرت دراز باد مادر، اما خبر از دنیای هالیوودیها داری؟
میدانی این اختاپوس بر هر زنی که چنگ بیندازد تا چه منجلابهایی سقوطش
میدهد؟ دخترم، دنیای غربی که تو اکنون به آنجا رفتهای، ترمز بریده است.
غرق شدن در تنعمات عجیب و تهوعآور جسمی، دارد مثل موریانه پایههای
خانوادهها رادر غرب میجود... میدانم، میدانم که آنها پیشرفتهاند، اما
این پیشرفتها چشمت را کور نکند.
دخترم، برای من که مادرم قابل تصور نیست که چگونه یک هنرپیشه زن غربی، در
حالی که از استودیو به خانه میآید و تنش به ننگ بوی مردی غریبه آغشته
است، میتواند آغوشی پر از عشق را به همسرش هدیه دهد؟ چگونه چنین زنی
همراه فرزندش، در برابر پرده سینما یا تلویزیون مینشیند و صحنه هم آغوشی
خود و هنرپیشهای بیگانه را تماشا میکند؟ گلشیفته جان، دنیای رسانه و
تبلیغات، خیلی پر هیاهوست. مادر جان! مبادا زرق و برق هالیوود چشمت را
کور کند که گوهر عصمت و عفافت را بدزدند. شهرت، طعم خوشایندی دارد در شباب
عمر. شهرت، یعنی پول، احترام، فلشهای پرنور دوربینهای عکاسی و هلهله و
هورای میلیونها هوادار در سراسر جهان. دخترم، هالیوود میتواند تو را به
قله شهرت جهان برساند، میتواند نام تو را در تاریخ سینمای جهان جاودانه
کند، میتواند حساب بانکی تو را با ارقام نجومی پر کند، دستشان درد نکند،
خیلی هم خوب است که به این چیزها میرسی مادر. اما به یاد داشته باش که
حتی اگر لباسی از یاقوت برتنت کنند، تاجی از الماس بر سرت بگذارند و در
قصری پر از جواهرات رنگین و افسانهای ساکنت کنند، جای خانهای گرم از
محبت و هلهله شادمانه کودکت را نخواهد گرفت. این درسی بود که رسول
ملاقلیپور به تو یاد داد، اما خیال میکنم خوب این درس را یاد
نگرفتهای. از تو خواهش میکنم یک بار دیگر بنشین و فیلم میم مثل مادر را
ببین؛ ببین رسول میخواسته در این فیلم چه چیز را به تو و به همه دختران
ما حالی کند؟
فراموش نکن گلشیفته جان که تو اول یک مادر هستی، بعد یک هنرپیشه، اول یک
مادر هستی بعد یک شهروند، اول یک مادر هستی بعد یک...حتی همسر. گلشیفته،
هیچ چیز، هیچ چیز در دنیا وجود ندارد که بخواهی برای آن لذت یک مادر پاک و
نورانی بودن را از دست بدهی. تمام فرصتهای درخشان هالیوود هم نمیتواند
لذت یک لحظه از تجربه شگفتی را که امثال مادر ملاقلیپور درک کردهاند به
تو هدیه بدهد. هنرپیشه باش گلشیفته جان، به فکر ترقی و پیشرفت باش عزیزم،
اما قبل از هر چیز یک "مادر" باش.