این شعر آهنگ بی وفا از آلبوم جدید مجید خراطهاست
خیلی از شعرش خوشم اومد اینجا نوشتم
بی وفا عشق من به خدا اشک من میمونه رو گونم تا بیای پیش من
رفتیو بعد تو چه زجری کشیدم هنوز تار موتو به دنیا نمیدم
تو رو به خاطرمون منو بی خبر نزار
تو رو به اشکمون قسم منو چشم به در نزار
باشه میرم از پیشت خداحافظ عشق من
ببخش روی نامه هام باز چکیده اشک من
دلت موندنی نبود خداحافظ عشق من
حالا که نموندی بگو از من چی دیدی چه ساده نشستی چه سادی پریدی
بغضمو وقت جدایی هی نگه داشتم به سختی
حتی واست دلخوشیمم دست تکون ندادی رفتی
پس بزار رو ی ماهتو دم آخرنگاه کنم
سخت با خاطراتمون با دل خون نگاه کنم
وقت رفتنت نبود خداحافظ عشق من
دلت میشکنه یه روز میدونی قدر اشک من
سخت گفتنش ولی.....
خداحافظ عشق منترا با غیر می بینم٬ صدایم در نمی آید
دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید
نشستم٬ باده خوردم٬ خون گریستم٬ کنجی افتادم
تحمل می رود٬ اما شب ِ غم سر نمی آید
توانم وصف مرگ جور و صد دشوارتر ز آن٬ لیک
چه گویم جور هجرت٬ چون به گفتن در نمی آید
چه سود از شرح این دیوانگیها٬ بیقراریها؟
تو مه بیمهری و حرف منت باور نمی آید
بی تو هیچ رودی به فکر دریا شدن نیست
بی تو حتی ماه هم در شبهای تنهایی ام
رغبت نمی کند سری به من بزند
.
بی تو تمام پرستوهای عاشق بی آشیان می شوند
.
بی تو هوای چشمانم همیشه بارانی است
خوابیده برچشمت چو پرچینی ؛خداحافظ
یعنی : مرادیگر نمی بینی ! خداحافظ !
این آخرین حرف توبودوآخرین هدیه
آن را برای من که می چینی؛خداحافظ
اینجااگرچه آسمان یکرنگ وآبی بود
سهمم شداما فصل غمگینی،خداحافظ
چشمان ابری را به سوی جاده می دوزی!
یعنی نمی بینم تورا ؟ یعنی خداحافظ ؟
سهم من و تو عاقبت از آشنایی شد:
این واژه ی سرسخت وبی معنی : خداحافظ...
نامه ی من به خدا!
مدتی هستش حس می کنم ازت دور افتادم. اگه کفر نباشه و اگه کفر نگم دیگه اشتیاقه قبلو نسبت به هیچ کدوم از افریدهات ندارم.گوشه اتاقم تنها جایه منه.دیوارای خاکستری اتاقم چه اشکا و لبخندایی که ازم ندیدن!....
یادمه که همیشه قبله خواب باهات دردو دل میکردم تا خوابم بگیر...ولی تازگیا تا میام با تو حرف بزنم حس میکنم توانشو ندارم....انگارلبامو به هم دوختن که اینجوری لال شدمو و نمیتونم هیچیو بروز بدم.
برات نامه دادم تا هم بدونی که دوست دارم..درست مثله همیشه...و هم ازت میخوام که تکلیفه زندگیمو روشن کنی.
خدایا تو حتما میدونی چرا تازگیا سرگیجه دارم؟ چرا مدام دستو دلم میلرزه؟ چرا دوست دارم ساعتها تو کنج اتاقم بشینمو تنها باشم.خدا تو که همه چیزو میدنی به من بگو چرا تنهاییو به شاد ترین شلوغیا ترجیح میدم؟
چرا زندگیم تازگیا پر شده از حسرت و ناراحتی؟
چرا تو این سن باید ارزو مر گ بکنم؟
خدا
جون چرا ادما این قد نامرد شدن؟...چرا هیشکی به هیچکس اعتماد نداره؟
....چرا همه بهم شک دارن....چرا رفیقام باید بهم بی اعتماد باشن؟
چرا؟
خدا جون
چرا؟
دوست داشتنا همه الکی شده خدا...
دوستیا خیلی زود بهم میخوره............
خدا جون میدونم ادمای زیادی هستن که بهت نامه میدنو باهات درد و دل میکنن ولی من ازت میخوام جواب ناممو بدی.....
فقط خواهش میکنم زودتر..زودتر..زودتر
منتظرم....
از عاشقی به رنگ تمنا خسته ام
از اسمان ابی دنیا خسته ام
امروز را به دست غریبها سپرده ام
از زل زدن به صورت فردا خسته ام
سرگشته تر ز خود به دنیا ندیدهام
از روی این جماعت شیدا خسته ام
شادی دگر زعالم ما رخت بسته است
از سر زدن به عالم سودا خسته ام