سوگند عشق

به نام آنکه اگر حکم کند همه ی ما محکومیم

سوگند عشق

به نام آنکه اگر حکم کند همه ی ما محکومیم

برای اوووووو

سلامی دگر بار از کوی دل تنگی نثاربرادر خوبم اول اینکه هیچی نگذشته میدونی چرا چون یه چیزی به نام "امید" هست داداش  عزیزم اطراف خودت رو نگاه کن ببین دنیا هنوز قشنگیهاشو داره.نگاه کن روزها چه سبز شده اند هنوز ماهی ها سرود می خو نن و گنجشگان به حیاط ما سرک می کشند،برای جان گرفتن فرصت هست آره تو باید از دیروز و امروزت درس گرفته و فردا رو بسازی فردایی که بعده ها بتونی با سر بلندی از اون اسم ببری پس برای جون گرفتن فرصت باقی هست عجله کن 

 

 

خیلی از رفتنم دلگیر نشو.وقتی تونستی به جدایی های کوتاه عادت کنی حتما این یکی رو هم تحمل می کنی .بیشتر از این نمی شه توی برزخ  مطل شد، حتی اگه ایستگاه بعدی هم جهنم باشه .دیگه موندن توی خونه ای که هر گوشش پر از خاطرس برام عین عذابه تو این چند وقت تنها کاری که نکردم زندگی بود.می خوام برم.می فهمی می خوام برم تا تو برای .. ف...باقی بمونی.این خونه،خونه ما حتی توی خیال.میخوام همون مهتابی باقی بمونم که هر دو تامون میشناسیمو می پسندیم.نمیخوام با تحقیر و ترحم به ته مونده خودم نگاه کنم و بگم که چرا این جوری تموم شدی.من همین حالا از این جا میرم واز میون همه چیز این زندگی سه ماه خاطرات عاشقانه رو با خودم میبرم          

 

 

 دلم خیلی گرفته اما...    یه پیام به دوستان
فقط دوست داشته باشید. همه رو ،هیچ کس ارزش ناراحتی رو نداره...ببخشید "بگذرید  

 

 

این گیتی را به چه تشبیه کنم ، که آغازش با رنج و زحمت همراه است و انجامش با نیستی وفنا قرین. حلالش را حسابی و حرامش را عقابی است آنکه در آن ثروت اندوخت نقد دنیا به آخرت بفروخت و در لهیب بلا و فنا بسوخت و کسیکه نیازمندی پیشه کرد از حزن و اندوه نرهید هر کس در طلبش شتافت آنرا بباخت و آنکه از تسخیر و تحصیلش رخ بتافت آن را بیافت آنکس که بدیده بصیرت و عبرت در آن نگریست دنیا به او درس آگاهی و بینائی آموخت و حریصی که با دیده مشتاق به آن نظاره کرد چشم و دلش به نابینائی بسوخت.
           خطبه 80 نهج البلاغه                                                 

 

 

    

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد