سوگند عشق

به نام آنکه اگر حکم کند همه ی ما محکومیم

سوگند عشق

به نام آنکه اگر حکم کند همه ی ما محکومیم

مرا اینگونه بخوانید

 شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید * 

 

 مگر مساحت رنج مرا حساب کنید * 

 

 خط محیط دلم را شکسته رسم کنید * 

 

خطوط منحنی خنده را خراب کنید* 

 

 طنین نام مرا موریانه خواهد خورد* 

 

مرا به نام دگر غیر از این خطاب کنید * 

 

خواستم تنهایی رو معنی کنم

خواستم تنهایی رو معنی کنم

اولین کاری که کردم به خودم نگاه کردم

و به دور و برم

خودم رو تنهای تنها کنار درختی خشک و دریا دیدم

فهمیدم تنهایی یعنی

خودت باشی و خدایت

خودت باشی و دل شکسته ات

خوت باشی و یک دنیا حسرت

خودت باشی و اشکهای پشیمانی ات 

 

 

 

بهار-بیست دات کام   تصاویر زیبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

وقتی به دریا رفتی

وقتی به دریا رفتی،فقط به امواج نگاه نکن. 

وقتی  پاهایت را در آب قرار دادی فقط به سردی آن توجه نکن. 

وقتی  صدفها رادر زیر پایت لمس کردی به تیزی آن توجه نکن. 

امواج را بشکن،مگذار ماهیها از تو پیشی بگیرند 

خود را به دریا بسپر،وقتی آب دریا را خوردی نترس از اینکه بیمار شوی 

 

چون دریا خود مرهم است.  

حالا به ساحل بیا خودت را به ما سه ها بسپر،بر روی شنها رها شو. 

نترس از اینکه لباسهایت کثیف شود. 

از نیش حشرات نترس،چشمانت را به آسمان بدوز،به آن سقف بلند 

و دستانت را بر روی ماسه ها بکش، سردی ماسه ها را به جان بخر و  

پاکی آسمان را، و بگو 

خدایا دوستت دارم به خاطر همه چیز 

 

 

vicuq9.jpg 

دلم گرفته دریا  


فکری به حال من کن  


ابی اون چشاتو  


خواب وخیال من کن  

 


دلم گرفته دریا  


ابریه اسمونت 


میخوام که گریه ها مو  


فقط بدم نشونت  


دریا تو دریا نیستی  


اگه دلت نگیره 


قصه بی پناهیم 


از یاد تو نمیره  


وقتی قراره ادم  


فقط یه سایه باشه 


قصه رو لبهاش  


بغض و گلایه باشه 


وقتی باید بهارو 


حتی تو خواب نبینی 


تو انتظارو حسرت 


عمری باید بشینی 


وقتی که دل یه عالم  


ابرای خسته داره  


از سر شب تو خونه  


بنای غم میذاره  


چه فایده داره دریا   

 

 

 

 

 

حرفهای دلم

حرفهای دلم... 

 اشکهاییست که نیمه شب بر گونه ی یخ زده جاری شده است...غم هایی که قلب را می ازارد.. 

 حرفهای دلم...غصه هایی که جانم را از تن برون میکند است.. 

 حرفهای دلم...درد دل قلب شکسته و تنهاییم است.... 

حرفهای دلم..قصه هایی که چند صباحی بود دلم را می ازرد و هرگز نتوانستم..انطور که باید..به او 

 

 بگوییم..با قلبم.جانم.دلم.روحم و احساسم چه میکنند؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟! 

 درد و غم انباشته شد...غصه ها به گلوله یی تبدیل شدند و راه نفس را بر من بستند..و  

 

نگذاشتند با فریاد به او بگوییم...دوستش دارم...فقط صدای ارامی از سینه ی گرفته ام بیرون امد و  

 

به ارامی گفت...دوستت دارم...اما او در حال رفتن بود..و ان صدای لرزان و ضعیف را نشنید....ای  

 

کاش برگشته بود و اشکهای زلالم را میدید...

او رفته است و من اکنون....با دلی شکسته و تنها و غریب....به دیوار این اتاقک سیاه  

 

مینویسم..شاید راه نفس باز شود..و بتوانم باز با تمام..عشقم و احساس سرشارم..به او  

 

بفهمانم که بی حضور سبزش زندگی برایم معنایی ندارد..دنیا بی او جهنمی بیش نیست..و امید 

 

 برای همیشه رنگ خواهد باخت..و بی سایه ی او..مرگ بسی خوشتر است..و اگر  

 

نباشد..زندگیم   

 

 ..سیاه و غمگین خواهد بود..........

میخواهم به او بگوییم که عاشقانه او را میپرستم

 

..اما................... 

 

 

 

و بعد از رفتنت

و بعداز رفتنت!….

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی تو را با لهجه ی گل های نیلوفر صدا کردم.
تمام شب برای باطراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم.
پس ازِ یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس تو را از بین گل هایی که

در تنهایی ام رویید با حسرت جدا کردم و تو

 در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی دلم حیران و سرگردان چشمانی ست رویایی
و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم تو را در دشتی از تنهایی وحسرت رها کردم


همین بود آخرین حرفت و من بعد از عبور تلخ و غمگینت حریم چشمهایم را

به روی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم
نمی دانم چرا رفتی؟نمی دانم چرا ، شاید خطا کردم
و تو بی آن که فکر غربت چشمان من باشی
نمی دانم کجا ، تا کی ، برای چه ،
ولی رفتی...

 و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید
و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد
و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه برمی داشت

 تمام بال هایش غرق در اندوه غربت شد


و بعد از رفتن تو ، آسمان چشمهایم خیس باران بود و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد

من بی تو تمام هستی ام از دست خواهد رفت
کسی حس کرد من بی تو هزاران بار درهر لحظه خواهم مرد
و بعد از رفتنت دریا چه بغضی کرد!


کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد
و من با آنکه میدانم تو هرگز یاد من را با عبور خود نخواهی برد
هنوز آشفته ی چشمان زیبای توام برگرد !
ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد


و بعد از این همه طوفان و وهم وپرسش و تردید
کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت :
تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم
و من در حالتی مابین اشک و حسرت و تردید
کنار انتظاری که بدون پاسخ و سردست و من در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل

 میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر نمی دانم چرا ؟

 شاید به رسم و عادت پروانگی مان باز برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت

 دعا کردم.

ده ثانیه

دیگه تموم شد....همه چی تموم شد...اخرین امیدم از بین رفت...دیگه نه امیدی هست و نه ارزویی.. دیگه نه زندگی ارزشی داره....نه دنیا...............

این شعرم تقدیم به او که............................. 

ده ثانیه تا انتها...پایونی بی سر و صدا 

بی خبر از هر شب و روز...من و یه شمع نیمه سوز 

یکی گذشت از ثانیه...نه تای دیگه باقیه 

ای کاش تو لحظه یی که رفت...میدیدمش یه بار دیگه 

اون دور بود و تو حسرت...ثانیه ها که میگذشت 

ای کاش تو این یه ثانیه...بی بودنش نمیگذشت 

 

ساعت میگه دو ثانیه...هشتای دیگه باقیه

یه عمر نشستم منتظر...کی میگه اینا بازیه...کی میگه اینا بازی 

ه....

فقیر بودن جرم منه....عاشق بودن تنها گناه... 

یه عمری چشم به در بودم...این اخرا هم چشم به راه

فقیر بودن جرم منه...عاشق بودن تنها گناه...

یه عمری چشم به در بودم...این اخرا هم چشم به راه 

ساعت بازم بهم میگه...سه ثانیه رفته دیگه 

خبر داری چه زود گذشت...مونده فقط هفت ثانیه 

هی با خودم گفتم میاد...امیدتا ندی به باد 

داد میزدم پس کی میاد...کسی جوابما نداد... 

داد میزدم پس کی میاد...کسی جوابما نداد.......... 

من موندم و دو ثانیه...ازم فقط این باقیه 

ثانیه پشت سرهم...رفتن تا شش و هفت و هشت 

لحظه تو گوشام داد میزد...هشت ثانیه ازت گذشت 

من موندم و دو ثانیه...ازم فقط این باقیه 

هنوز نشستم منتظر...چشم و امیدم ثانیه 

 وای ای خدا تا به سحر...واسش ببر تو این خبر 

بگو که من تا اخرین...خیره بودم چشام به در 

ثانیه ی نهم که رفت...مونده فقط یه ثانیه 

سرت سلامت نازنین...از من یه لحظه باقیه

قسمت نشد بامن باشی....شاید که لایق نبودم

منتظرت موندم یه وقت...نگی که عاشق نبودم 

ثانیه ی ده گل یاس...راحت شدم دیگه خلاص 

ازاد شدم بیام پیشت...بی واهمه بی هیچ هراس 

قشنگترین ثانیه ها...این ده تا بود که زود گذشت 

رویای شیرین بود و ناز..چون با خیال....چون با خیال....چون با خیال تو گذشت........... 

 

 

او رفت وبا رفتنش..امید و زندگی را از بین برد.....ولی برای همیشه....دوستش  

 

دارم.......  

 

 

 

ترانه مورد علاقه من

من دیوونه ی این ترانم..... 

                        شما قضاوت کنین 

 

میشه گوش داد و دیوونش نشد؟!؟!؟!؟! 

 

 

 

دوباره دلم واسه غربت چشمات تنگه 

 

دوباره این دل دیوونه واست دل تنگه


وقت از تو خوندن ستاره ی ترانه هام

اسم تو برای من قشنگ ترین آهنگه

بی تو یک پرنده‌ی اسیر بی پروازم

با تو اما می رسم به قله ی آوازم

اگه تا آخر این ترانه با من باشی

واسه تو سهمی از آهنگ و صدا می سازم

با یه چشمک دوباره منو زنده کن ستاره

نزار از نفس بیفتم تویی تنها راه چاره

آی ستاره آی ستاره بی تو شب نوری نداره

این ترانه تا همیشه تو رو یاد من می یاره

تویی که عشقم واز نگاه من می خونی

تویی که تو تپش ترانه هام مهمونی

تویی که همنفس همیشه ی آوازی

تویی که آخر قصه ی منو می دونی

اگه کوچه ی صدام یه کوچه ی باریکه

اگه خونم بی چراغه چشم تو تاریکه

می دونم آخر قصه می رسی به داد من

لحظه ی یکی شدن تو آینه ها نزدیکه....