ای کاشک میشد فریاد بزنم
ای کاشک میشد فریاد بزنم همه ی مردم بشنون دیگه از دست تو خستم ای کاشک میشد قلبمو میدید ببینید که چقدر جای خنجر رو دلم هست .
ای کاشک میشد خط به خط از نوشته های توی قلبمو بخونید ای کاشک میشد جلوی این اشکامو بگیرم ای کاشک میشد از دست من همه راهت میشدن .
ای خدا دیگه بریدم
ای کاشک میشد صدامو بشنوی ای کاشک میشد حرفامو گوش کنی ای کاشک میشد تو رو ببینم
دیگه نمی دونم چیرو بگم تا باور کنی خستم ...با توم
چرا باید هرچی غم باشه مال من باشه مگه این دل من چقدر جا داره؛تا کی ببینم زخمای دلمو باید تا کی بکشم زخمای دلمو به اینور اونور .
هر کی جای من بود تا حالا جا می زد خودشو راهت میکردو همه رو داغدار می کرد.
آخ زخمای من شمردنی نیست. میگن برای زشته که آدم حرفای دلشو به کسی بگه مگه من چه گناهی کرده که باید غصه هامو تو دلم نگهدارم
باشه منم نمیگم بذارید توی این دلم بمونه اونقدر بزرگش تا اندازه ای دنیا شه .
دیگه بسته منم می دونم از این به بد چی کار کنم
با من حرف بزن منم بندی تو خدا آره با توم هااااااااااااااااااااا
اگر تنهاترین تنها شوم بازهم خدا هست «دکتر شریعتی»
موفق باشی.