سوگند عشق

به نام آنکه اگر حکم کند همه ی ما محکومیم

سوگند عشق

به نام آنکه اگر حکم کند همه ی ما محکومیم

قاصدک

قاصدک  ! هان , چه خبر اوردی ؟
از کجا وز که خبر اوردی؟
خوش خبر باشی اما اما
گرد بام و در من
بی ثمر میگردی
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری
برو انجا که بود چشم و گوشی با کس
برو انجا که تو را منتظرند
قاصدک
در دل من همه کورند و کرند
دست بردار از این در وطن خویش غریب
قاصد تجربه های همه تلخ
با دلم میگوید
که دروغی تو  , دروغ
که  فریبی تو , فریب
قاصدک ! هان , ولی...اخر... ای وای
راستی ایا رفتی با باد؟
با توام , ای! کجا رفتی ؟ ای
راستی ایا خبری هست هنوز ؟
مانده خکستر گرمی , جایی ؟
در اجاقی طمع شعله نمیبندم خردک شرری هست هنوز ؟
قاصدک
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم میگریند

نظرات 2 + ارسال نظر
پوریا چهارشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 01:04 ب.ظ http://www.titanic9009.blogfa.com

سلام عطیه جون. من اپم با موضوع ولنتاین (داستان و فال). اگه وقت داشتی یه سر بزن. خوشحال میشم. منتظرتم. بیای ها[چشمک][گل]

امید یکشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 06:40 ب.ظ http://omidjafari.blogsky.com/


این قافله عمر عجب می گذرد
دریاب دمی که با طرب می گذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب می گذرد


موفق باشی


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد