سلام به همه ی دوستای خوبم که هیچ وقت تنهام نذاشتن...
نمی دونم بگم یا نه....
ولی قول بدین به اعصابتون مسلط باشین...
یواش بابا ...هنوز که نگفتم ...اخماتو باز کن...بچه میترسه
اصلا می دونین چیه...
می خواستم این وبلاگم رو پاک کنم.
دیگه خسته شدم...دیگه خسته شدم
به نظرم وقت تلف کردن میاد
شما ها هم که نظر نمی دین...بود و نبود من چه فرقی داره....
هفته سختی رو پشت سر گذاشتم...از یه طرف امتحانام از یه طرف .........
خیلی تحت فشار بودم....شاید خیلی هاتون از رفتارم اینو فهمیده باشین....
برای اولین بار تو زتدگیم کم اووردم...
فکر کنم دارم افسردگی می گیرم....
معلوم نیست چمه....
بگذریم....
می خواستم در مورد وبلاگ بگم...
اگه توجه کرده باشین دارم تخصصیش می کنم...
بچه ها واقعا به نفس های گرمتون احتیاج دارم...برام خیلی دعا کنید...
بابای...
با سلام میخواستم یه چیزی بهت بگم اگه از حرفم ناراحت شدی لازم نبود بری به شها.... بگی که این پسره چرا به من این حرفها رو زده و...... و بدشم شها... بهم بگه بشتت اینقدر حرف زده و ....... وبد شم بهم میگه که شمارتم ازت گرفته
اگه ناراحت شدی به خودم میگفتی نه به دیگری
شرمنده که اینا رو گفتم.
بای