سوگند عشق

به نام آنکه اگر حکم کند همه ی ما محکومیم

سوگند عشق

به نام آنکه اگر حکم کند همه ی ما محکومیم

این بازی یک نفره نیست

گفتم : کبوتر ِ بوسه!


گفتی : پَر!


گفتم ‍: گنجشک ِ آن همه آسودگی!


گفتی : پَر!


گفتم : پروانه پرسه های بی پایان!


گفتی : پَر!


گفتم : التماس ِ علاقه،


بیتابی ِ ترانه،


بیداری ِ بی حساب!


نگاهم کردی!


نه انگشتت از زمین ِ زندگی ام بلند شد،


نه واژه «پر» از بام ِ لبان ِ تو پر کشید!


سکوت کردی که چشمه ی شبنم،


از شنزار ِ انتظار من بجوشد!


عاشقم کردی! همبازی ِ ناماندگار ِ این همه گریه!


و آخرین نگاه تو،


هنوز در درگاه ِ گریه های من ایستاده است!


حالا - بدون ِ تو!-


رو به روی آینه می ایستم!


می گویم: زنبور ِ گزنده ی این همه انتظار،


کلاغ ِ سق سیاه این همه غصه!


و کسی در جواب ِ گفته های من «پر!» نمی گوید!


تکرار ِ آن بازی،


بدون ِ دست و صدای تو ممکن نیست!


پس به پیوست تمام ِ ترانه های قدیمی،


باز هم می نویسم:


 

برگرد!●
نظرات 1 + ارسال نظر
ayda چهارشنبه 22 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 11:45 ب.ظ http://as6861.blogsky.com

kheili ghashang bood :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد