سوگند عشق

به نام آنکه اگر حکم کند همه ی ما محکومیم

سوگند عشق

به نام آنکه اگر حکم کند همه ی ما محکومیم

چشم انتظار

"جنی" دختر جوان 21ساله ای بود اما زیبا نبود و زشت هم نبود البته در مقایسه با "سورن"که جزو دختران زیبای دانشکده بود هیچ کس به اونگاه نمی کرد و جمی هم به کسی توجه نداشت جز به "استیو مورن" خوش قیافه ترین پسر دانشگاه."جنی" که چند روزی بود متوجه نگاه های استیو به خودش شده بود از اینکه به زودی به آرزویش می رسد خوشحال بود.آن روز به همین دلیل توی کافی شاپ دانشکده نشسته و منتظر بود تا "استیو" بیاید و او حرف دلش را بزند و در همین افکار بود که دید "استیو"مثل هر روز از دور او را نگاه می کند "جنی" برای آنکه به او جرئت بدهد تبسمی تحویلش داد و همین تبسم کافی بود تا استیو انگیزه پیدا کند و جلو بیاید "جنی" که از خوشحالی پر در آورده بود یکی دو بار تصمیم گرفت به استقبالش برود اما خوب شد که نرفت زیرا استیو به او که رسید با لحنی مودب گفت:

ببخشید جنی میشه ازت خواهش کنم که این نامه ی منو به دست"سورن" برسونی چون خودم خجالت می کشم.

"جنی" احساس کرد که نفسش بند آمده.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد